*قسمت اول: زندگی
زندگی با یک تولد غیر منتظره روشن میشود و با پرسیدن سوالاتی همچون « چرا این جهان؟ » و « چرا من؟ » سرگردانی انسان رقم میخورد. حتما بسیاری از انسانها خود را جلوی آینه دیدند و بهت زده از خود میپرسند: « آیا واقعا این من هستم؟ چگونه ممکن است منی که ذهن نیمه آگاه دارم، در این کالبد باشم؟ »
ادیان و باورهای مختلف شاید تلاش و یا بهانهای برای پاسخ به این سوالات بودهاند. اما اگر خالقی وجود دارد، هدف از خلق ما و این جهان چه بوده؟ اگر وجود ندارد، چگونه ممکن است ما با ذهنی آگاه در این سیاهچال (جهان) گرفتار باشیم؟
اینها سوالاتی هستند که بشر قادر به پاسخگویی آنها نیست. به هر دلیلی که باشد، انسان در این جهان حضور دارد؛ جهانی که برای برخی جذاب و برخی تاریک و ناخوشایند به نظر میرسد. شاید زندگی چیزی جز اجبار نباشد. شاید حکمتی در آن نهفته است که تنها آینده میتواند آن را آشکار کند. شاید هم خود این جهان فقط برای آموختن است تا شاید روزی پرده از رازهایش برداشته شود.
اما آنچه مسلم است، انسان با عقل و آگاهیاش نسبت به سایر موجودات متمایز شده است و این انسان را مسئول ساخته. چراکه عقل، قدرت است؛ قدرتی که به او توانایی اندیشیدن، خلق کردن و برقراری ارتباط با دیگران را میدهد.
–Phyot
#philosophy