View in Telegram
▪️#نیچه به خواهرش ژنو - نوامبر 1883 لامای عزیزم: دغدغه‌ی به حساب آمدن در میانِ نویسندگان!؟ این چیزی است که مرا با نفرت و انزجار می‌ترساند. اما، خواهرِ عزیزم، تنها «سپیده‌دمان» و «حکمتِ شادان» را مطالعه کن، کتاب‌هایی که محتوایِ آنها و آتیه‌شان جزوِ غنی‌ترین‌ها در زمین است. در نامه‌هایِ قبلیِ شما بحثِ زیادی در موردِ [نکوهشِ] خودخواهی و خودبینی وجود داشت، که دیگر نباید در نامه‌هایِ خواهرِ من نوشته شود. من بينِ انسان‌هایِ قوی و ضعیف یعنی کسانی که مقدر به خدمت، پیروی و سرسپردگی هستند، خطِ ممتدی کشیدم. آن چیزی که در این دوران حالم را به هم می‌زند ناگفته‌هایی از ضعف است... آنچه که تاکنون به من لذت داده، جلوه‌ی انسان‌هایی با آرزوهایِ دراز بوده است، یعنی کسانی که آرامشِ خود را سال‌ها حفظ کرده‌اند و واقعاً خود را با عبارت‌پردازی‌هایِ اخلاقیِ باشکوه نپوشانده‌اند؛ و همانندِ «قهرمانان» یا «اشراف» قدم برداشته‌اند. کسانی که آنقدر صادق بوده‌اند که به هیچ چیز جز خودشان و خواسته‌هایشان ایمان نداشتند، تا آن را برایِ نوعِ بشر در تمامیِ زمان‌ها باقی بگذارند. مرا ببخش! آنچه که مرا به ریچارد واگنر متمایل کرد همین بود؛ شوپنهاور نیز در تمامِ عمرِ خود چنین حسی داشت... شکسپیر را بخوان! آثارِ او مملو از مردان‌ِ قدرتمند است: مردانِ خام، سخت و شاید سنگی. دورانِ ما از داشتنِ چنین انسان‌هایی فقیر است و حتی از انسان‌هایی که برایِ درکِ افکارِ من مغز داشته باشند! فکر نکن که نومیدی و فقدانی که امسال از آن رنج بردم، کم بوده است. نمی‌توانی تصور کنی که چقدر همیشه احساسِ تنهایی می‌کنم آن زمان که در میانِ همه‌ی این مردمِ خشکه مقدسی هستم که شما آنها را «خوب» می‌نامید؛ و چقدر شدیداً مشتاقِ انسانی هستم که صادق باشد و بتواند صحبت کند، حتی اگر یک هیولا باشد. اما البته من باید صحبت با نیمه‌خدایان را ترجیح دهم. باز هم مرا ببخش! من همه‌ی اینها را از عمقِ وجود نگفتم، و به خوبی می‌دانم که چقدر شما دغدغه‌ی نگرانی‌هایِ من را دارید. آه، این تنهاییِ لعنتی. 👤 #فردریش_نیچه 📚 #نامه‌های_نیچه 🔃 ترجمه‌ی #مجید_هوشنگی 📖 صفحه 177 join us | کانال فلسفه @Philosophy3
Telegram Center
Telegram Center
Channel