درسهایی در متافیزیک تحلیلی
ساختارِ واقعیت- The Structure of Reality
بخش بیستوهفتم، چگونگی پیوند جزئیِ عریان با ویژگیها
گفتیم که واقعیت حاصلِ پیوند یک جزئیِ عریان با یک یا چند ویژگی است. این پیوند چه ماهیتی دارد؟ گزارههای حملی در قالب ساختار منطقیِ Fa (مانند این توپ سرخ است) بیان میشوند. این قالب بیانکنندهی اسنادِ یک ویژگی به یک امر جزئی است و محکی آن یک واقعیت (امرِ واقع یا وضعِ امر) است. رئالیستها a بودنِ F (سرخبودن این توپ) را در قالب مصداقبخشی a برای F بودن (مصداقبخشی این توپ برای سرخبودن) تعریف میکنند. به این صورت که F a است، اگر و فقط اگر a مصداقبخش F باشد.
پیوند a و F را نمیتوان رابطهای واقعی و خارجی و امری وجودشناختی دانست، زیرا در این صورت در هر واقعیت (وضعِ امر یا امرِ واقع) با سه چیز مواجه خواهیم بود: جزئیِ عریان، ویژگی، و رابط جزئی عریان با ویژگی. در اینجا نیاز به دو پیونددهندهی دیگر خواهد بود که یک پیونددهنده، جزئیِ عریان را به آن رابط پیوند دهد و پیونددهندهی دیگر ویژگی را به آن رابط متصل کند. حال، سخن را به آن دو پیونددهنده منتقل میکنیم. برای این دو نیز به پیونددهندههای دیگری نیازمندیم که آنها را به اجزای دیگر متصل کند، و روشن است که حاصل این فرایند چیزی جز تسلسل مُحال ۱ نیست. در اینجا این پرسش پیش میآید که اگر «وجود رابط» را میان جزئیِ عریان و ویژگی نپذیریم، پس این دو چگونه با هم میپیوندند؟
دیوید آرمسترانگ میکوشد با
نگاهی فرگهای به این معضل پاسخ گوید.
در فرستهی بعد به
راهحل فرگهای آرمسترانگ میپردازیم.
پینویس:
1. این تسلسل به تسلسل برادلی (Bradley’s Regress)، منسوب به مبدع اولیۀ آن اف. اچ. برادلی (ایدئالیست معروف نیمهی دوم قرن نوزدهم و نیمهی اول قرن بیستم انگلستان)، معروف است. برای توضیح بیشتر در این باره، ر.ک:
Perovic, Katarina, "Bradley's Regress",
URL=<
https://plato.stanford.edu/archives/win2017/entries/bradley-regress/>.
ادامه دارد.
https://t.center/philosophicalmeditations