اشعار پژمان صفری

تحمل کن که فردا این بیابان سبز خواهد شد

و بذر عشق بر سیمای گلدان سبز خواهد شد

اگر چه باغ چشمان همه بی برگ و بی بار است

یقینأ بعد جولان زمستان سبز خواهد شد

فرو افتادن برگ از سر هر شاخه یعنی که

تبر بر شاخه های این درختان سبز خواهد شد

از این اُردی جهنم های پی در پی گذر باید

انار خنده هامان فصل آبان سبز خواهد شد

اگر که در مَحاق افتاده چندی ماه از جبر است

و فردا گوشه ای دیگر از ایران سبز خواهد شد

شعر از شاعر خوش آوازه استان گیلان..پژمان صفری
@pezhmansafarifuman

برداشت از کتاب #آسمانی_پر_از_غزل
#پایگاه_خبری_نصیرمحله
@nasir_mahale

از رویِ لبانم گلِ لبخند پریده

دستانِ دلم را تبِ این شهر گزیده

خون میخورم از خُلقِ بداخلاقِ زمانه

با صورت زرد و دل پُر ، قدِ خمیده

تاریخِ زمین پر شده از زلزله و سیل

ویرانی من را به خدا « ارگ » ندیده

از گریه پُرم در خودم ای شهر روانی

مانند من افتاده به پای تو که دیده !؟


شاعر شده ام تا که فقط اشک بریزم

از کوفه گیِٓ مَردمکِ خیرندیده !

نوباوه گیِ من همه در پیله تلف شد

پروانه ام امروز ، ولی ، بال بریده !

آشفته ترین شاعرِ صد سالِ اَخیرم

نقاشِ ازل نقشِ مرا تار کشیده

#پژمان_صفری

@pezhmansafarifuman
برداشت از کتاب #آسمانی_پر_از_غزل

تحمل کن که فردا این بیابان سبز خواهد شد

و بذر عشق بر سیمای گلدان سبز خواهد شد

اگر چه باغ چشمان همه بی برگ و بی بار است

یقینأ بعد جولان زمستان سبز خواهد شد

فرو افتادن برگ از سر هر شاخه یعنی که

تبر بر شاخه های این درختان سبز خواهد شد

از این اُردی جهنم های پی در پی گذر باید

انار خنده هامان فصل آبان سبز خواهد شد

اگر که در مَحاق افتاده چندی ماه از جبر است

و فردا گوشه ای دیگر از ایران سبز خواهد شد

#پژمان_صفری

@pezhmansafarifuman

برداشت از کتاب #آسمانی_پر_از_غزل

شڪل ابری که مسیر گریه را گم میڪند

بغض گاهی با دو چشمانم تفاهم میڪند

مثل این دیوانہ های توۍ ڪوچه گاه گاه

حین گریہ آينہ بر من تبسم میڪند

چون جوانی کہ بہ درد عاشقی افتاده است

حال و اضاع مرا چشمم تکلّم میڪند

مانده ام با چشم حَرافم چگونه سرڪنم ؟

چشمهایی که مرا رسوای مردم میڪند

غم شبیه یک جرقه توی یڪ انبار بود

سنگ گاهی برڪہ ای را پرتلاطم میڪند

#پژمان_صفری

@pezhmansafarifuman

برداشت از کتاب #آسمانی_پر_از_غزل

فکر میکردیم می گیریم رنگ دیگری

یا نمی بینیم دیگر رنگ ننگ دیگری

پاره شد چرت عمیق خلسہ گی هامان ولی

غافل ازاینکه به پا بستیم سنگ دیگری

صورت یک مسئله تنها کمی تغییر کرد

از دل این تُنگ افتادیم تنگ دیگری

این یکی را خواب کردیم آن یکی بیدار شد

شعله ور شد در تلافی باز جنگ دیگری

با هزار امید از دریا به ساحل پل زدیم

خودکشی کردیم همراه نهنگ دیگری

#پژمان_صفری

@pezhmansafarifuman

برداشت از کتاب #آسمانی_پر_از_غزل

تشکر از استاد فرازمند دبیر بخش ادبیات روزنامه اطلاعات

چاپ شعری از کتاب #آسمانی_پر_از_غزل
#پژمان_صفری