زمان طویلی میشود اطرافیان عزیزمان در سوءظنعمیقِ نسبت بهما بهسر میبرند؛ دیر زمانیست در اذهانخویش نسبت بهما پلیدها و زشتیهایِ را جا دادهاند.
گرچه در هیاهوی روزگارخویش بهسر میبرند؛ ولی، بازهم حصهی از وقت گرانبهایشان را برای مرور افکارهای هیچوپوچ خود نسبت بهما اختصاص دادهاند.
مدتیست کرسیِقضاوت را در اختیار گرفته و بروی آن آرام نشستهاند و در حال حکمصادر کردن بهما هستند؛ حالآنکه غافلاند از حالما.
با آرامش بسیعمیق نشستهاند و با قضاوتهای پوچشان در حال ایجاد تلاطمعظیم در اذهانما هستند؛ خیلی آرام لَم دادهاند بر کرسیِقضاوت و چشمانشان را بسته و تا جایکه میتوانند دهانشان را باز کردهاند و هِی فریادهای کرکننده میزنند؛ غافل از اینکه ما خیلی وقت است گوشهایمان را گرفتهایم و بیتوجه بهآنها به راهمان ادامه میدهیم!
غافلاند از اینکه دیگر نه تنها گفتار و کِردارشان برایمان اهمیتی ندارد، خود نیز برایمان بیاهمیتشدهاند!
بله، آنان غافلاند از اینکه روزی اذهانشان با جا دادن اینهمه سوءظنها میپوسد، غافلاند از اینکه روزی اینهمه تکیهزندن بر کرسیِقضاوت و لَمدادن روی آن، آنها را خسته و اینهمه فریادها فقط حنجرههای خودشان را تخریش خواهدکناند.
بله، اطرافیانعزیزمان بعدها خواهند دانست که اذهانشان جای برای سوءظنها نسبت بهما نبوده و کرسیِقضاوت هم هیچ تعلقِ به آنها نداشته است.
خواهند دانست! ولی، خیلی بعدها....
___________________________________
"حور جهنمی" عضو کانون《 پسر نویسنده》
📬#ارسالی_قشنگ_شما
🤩|@Pesar_nawisnda | پسر نویسنده