▪️ ساختن نماها؛ روابط فضایی
▪️ اندازۀ نما (١)همان طور که میدانید واحدهای جهانی ترکیببندی عبارتند از: نماهای باز و متوسط و درشت. اگر این نماها تکههای متداخل از فضایی واحد باشند و تنها در کنار یکدیگر معنی یابند، مرحلۀ تازه ای از سبک تداومی محسوب میشوند. به عبارت دیگر، در کنار هم نوعی نظم فضایی-زمانیِ پایدار میآفرینند. اگر چه میتوان از این نماها برای نمایش فضاهایی به بزرگی منظومۀ شمسی یا به کوچکی سر سوزن استفاده کرد.
وقتی این اصطلاحات به کار میروند همواره میدانیم که به طور تقریبی چه مقدار از فضا قاببندی شده است. چرا که نماها به تناسب موضوع اندازه گیری و با یکدیگر تلفیق میشوند. نمایی باز از مرکز تجارت جهانی دو برج این بنا را به طور کامل و بخش بزرگی از «منهتن» را در قاب میگیرد، در حالیکه نمایی متوسط از این بنا بعضی از طبقات زیرین را حذف میکند اگر برای گرفتن نمایی درشت به پیشروی خود ادامه دهیم احتمالاً فقط یک پنجره قاب را پُر خواهد کرد. قواعد مطلقی در استفاده از این اصطلاحات وجود ندارد و این اصطلاحات خود نیز متغیرند.
میزان تغییر اندازۀ نما در هنگام برش متفاوت است اما حدود این تغییر را امکان تشخیص هویت نمای جدید تعیین میکند. به عبارت دیگر، تا وقتی تشخیص میدهیم که نمای جدید تکهای از نمای باز است تغییر در اندازه، مجاز است. در واقع حتی در این تعریف نیز باید تغییر سبکهای تدوین در طول دهه های متوالی را به حساب آورد.
در طول پنج دهه نخست سینما، حرکت از نمای باز به نمای درشت پرشی بسیار افراطی تلقی میشد، مگر آنکه از نمای متوسط در بین آنها استفاده شود. تدوینگران هالیوود از چسباندن نمای باز به نمای درشت منع میشدند. مبادا این کار بیننده را در تشخیصِ مکانِ نمای درشت به اشتباه بیندازد. امروزه اما پس از چندین دهه آشنایی با قراردادهای هالیوود، بینندگان به راحتی تغییرات بزرگ در اندازۀ نما را میپذیرند. در واقع قواعد محافظه کارانۀ تدوین از درک بینندگان عقب مانده است.
با این حال، تشخیص تداوم نماها از نظر بصری تنها نیمی از استراتژی سبک تداومی است. در اغلب مواقع رابطه نماها امری ضمنی و استنباطی است. برای مثال، نمای مردی را که به دری نزدیک میشود. در نظر بگیرید آن را قطع/کات میکنیم به نمای بسیار درشتی از دست مرد که دستگیرۀ در را میچرخاند. حتی اگر دستگیره بسیار کوچکتر از آن باشد که در نمای باز توجه ما را به خود جلب کند. توقع داریم که این دستگیره مربوط به نمای قبل باشد. منطق روایت و ارتباط بصری نماها دست به دست یکدیگر میدهند و احساسی از فضایی پیوسته میآفرینند. این دو مفهوم کلی یعنی رابطۀ علت و معلولی و اصل بازشناسیِ فضایی، زیربنای سبک تداومی محسوب میشوند.
نماهای باز و متوسط و درشت را میتوان برای نمایش هر موضوع یا محلی به کار برد، اما غالباً از این نماها برای نمایش انسان استفاده میشود. در این زمینه این اصطلاحات معنای خاصی مییابند؛ چراکه در اینجا منطق یا بازشناسی بصری به تنهایی اختلاف اندازۀ نماهای متوالی را تعیین نمیکند. بلکه قراردادهای هنری پس از رنسانس یا آنچه که به طور کلی ترکیببندیهای خوشایند و متوازن نامیده میشود نیز در تعیین قاب بندی دخیل است.
🔗| (ادامه دارد...)
📚| کتاب « نمابهنما؛ از تصور تا تصویر»
✍️| نویسنده: استیون دی.کاتز
📚|
#Cinematicterms🌀| @Perspective_7