«چیرگی عربی بر پارسی سازوکارهای ساختن بِگِرتها concepts را در پارسی را از کار انداخته و ورغهای (سّد) بوده برای اندیشهی پَرسون (دقیق)، روِشمند و پیگیر.
یکی از ناتواناییهای زبان پارسی، از میان رفتن کرپایههای ساده (مصدرهای بسیط) و فراوانی کرپایههای هَمنات (مرکب) است، که درآمیختگی با عربی، بر آن برنِهاده (تحمیل کرده). اینگونه کرپایهها دست- و پاگیر، دشوارکننده و هدرکنندهی کاروژ (انرژی)اند.
همچنین میتوان از آسیبهایی که عربی بر راژمان ِ (سیستم) وندهای (پیشوند، پسوند) پارسی زده سخن گفت.
آیا این شگفتانگیز نیست، که زبان پارسی کلاسیک تهی از اندیشمندانیست که اندیشهی فلسفیِ ویژهای آورده، پیگیرانه و روشمندانه آنرا پرورانده و به برآیهای (نتیجه) رسیده باشند، هرچه باشد آن برآیه!؟
چگونه است که ایرانیان در چامهسرایی درخشیدهاند، ولی در سخنِ پیگیر و روِشمند و پَرسون، از خود توانایی نشان ندادهاند؟
در پژانِ opinion من، یک رایَنِ گَرینِ (دلیل مهم) این کاستی، میتواند هَنایش ِ (تاثیر) ویرانگر عربی بر زبان پارسی و پیشگیری از پدید آمدن اندیشههای فلسفی باشد. رایَنِ گَرینِ دیگر ستمِ همزمانِ دینی-سیاسی بوده.» Dr. M. Heydari-Malāyeri