View in Telegram
متن ترانه «زخم و ترکش» هنوز روی زخم رد پای ترکش‌هست هنوز توی جسم من یه روح سرکش هست هنوز شوق قله‌ها تو کوله‌پشتیمه چه باک از تلاطمی که در کمرکش هست چکیده‌ی عبور من چکاندن ماشه‌است ضرورت مسلسلی که جای درکش هست جشن تولدم تو کوچه های آبان بود شمع شدم که آب شم برای پروانه گذاشتم که شعله‌ور بشم تو تاریکی بجای فوت کردن خودم غریبانه چکیدم از تنم میان شهرها جاری به رنگ خون زاهدان و ایذه و بانه دلم دریای آتیشه که هی دیوونه تر میشه میخوام پایان غم ها باشم میتونم دارم فردا رو می‌بینم گل فریادو می‌چینم یه روز آزاد از خواب پامیشم میدونم چقدر بذر شعله از نگاه‌ها چیدم و روی خاک شهر بی‌بهار پاشیدم چقدر آسمون شدم چقدر باریدم که عاقبت یقین شد ابرهای تردیدم برای یک جرقه به فیتیله‌ی طاقت چقدر گر گرفتم و چقدر جنگیدم دلم دریای آتیشه که هی دیوونه تر میشه میخوام پایان غم ها باشم میتونم دارم فردا رو می‌بینم گل فریادو می‌چینم یه روز آزاد از خواب پامیشم میدونم گلو و تار عنکبوت، نه نمیذارم دوباره بختک سکوت، نه نمیذارم دوباره دفن معدنِ امید در معدن برای قوت لایموت، نه نمیذارم تنِ شریف مزرعه و ردِ سُم‌های گراز‌های لات و لوت، نه نمیذارم دلم دریای آتیشه که هی دیوونه تر میشه میخوام پایان غم ها باشم میتونم دارم فردا رو می‌بینم گل فریادو می‌چینم یه روز آزاد از خواب پامیشم میدونم @peeshahang
Telegram Center
Telegram Center
Channel