View in Telegram
🎈 پارت ۴۹🎈 بعد از صحبت‌های کامیار خانم فاخته با چهره‌ای پر از محبت به من نگاه می‌کرد و منتظر واکنشی از سمت من بود . سکوت بر مجلس حاکم شده بود کسی چیزی نمی‌گفت که خانم فاخته سکوت رو شکست. خانوم فاخته: موقعی که نوزاد بودی از صدای کالیمبا خوشت میومد هر وقت گریه می‌کردی فقط با همون صدا آروم می‌شدی و من واسه خوابوندن تو از ساز دستی استفاده می‌کردم . شب قبل از ربوده شدنت ؛ بعد از اینکه خوابت برد ساز رو کنار پتو داخل گهوارت گذاشتم و از اتاق بیرون شدم به پرستار سپرده بودم تا مراقبت باشه و اگه چیزی لازم شد منو صدا بزنه ولی ای کاش هیچ وقت تو رو تنها نمی‌ذاشتم و به اون اعتماد نمیکردم  بعدها متوجه شدم که پسر عموی تو حتی به پرستار هم حق سکوت داده بود و به همین راحتی تو رو از پیش ما دزدیدند دختر قشنگم من همیشه در حسرت تو زندگی کردم تو نمی‌دونی چه زجری کشیدیم از نبودنت  این ماجرایی که برات تعریف کردم عین حقیقته و هیچ دروغی در کار نیست پسر عموی بد ذاتت با فریب و حیله تو را از ما برای یک عمر دور کرد اما دیگه اجازه نمی‌دم از هم دور باشیم .من و پدرت خیلی تلاش کردیم تا بتونیم تو رو پیدا کنیم اما موفق نشدیم و متاسفانه روز به روز ناامید و افسرده تر می‌شدیم
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily