#کرونا_را_شکست_میدیم موجودات عجیبی هستیم.
قبل از
کرونا همدیگر
را داشتیم اما غرق در تکنولوژی بودیم. نمیفهمیدیم بزرگترها چه میگویند و چرا انقدر از اینکه سرمان گرم گوشیهایمان است حرص میخوردند.
چقدر نمیشنیدیم آه حسرتشان
را وقتی تعریف میکردند: " یادش بخیر دوران ما دورهمی بود و دوران شما دور از همی"
چقدر مودم های اینترنت
را ترجیح دادیم به مهمانی ها و دور هم بودن ها .
گویا
کرونا سیلی محکم ته مانده ی سنت بود و سزای فراموش کردنِ آن.
فقط اینطور میشد به ما فهماند که قدر هم
را بدانیم
فقط اینطور میشد که درک کنیم اعتراض و تنهاییِ بزرگترهایمان
را وقتی ما
را داشتند و نداشتند.
چه سیلی بدی خوردیم. چقدر بد به خودمان آمدیم.
چه بهای سنگینی پرداختیم تا بفهمیم فشردن دست همدیگر چه دارایی باارزشی بود.
دیر فهمیدیم ک هُرم نفسهایمان یادآورِ زندگی و بودن و ماندن بود. و اکنون چه فاصله ی دور و تلخیست ۱و نیم متر و این دیوار بینمان چه حکم تلخیست که میانمان کشیدند که مبادا همدیگر
را به آغوش بکشیم هرچند به اکراه، هرچند به ریا، هرچند سرد.
دیر به خودمان آمدیم. تا به خودمان آمدیم دیدیم درحال فراریم از خودمان، از مرگ.
دیدیم پراز ترس و اضطرابیم. و چقدر زندگی
را دوست داریم با تمام تلخیهایش.
دیگر حتی اینترنت و فضای مجازی و گوشی و لپ تاپ هم حالمان
را خوب نمیکند.
آسمان آبی تر از همیشه است. لکه های ابر پنهانند. آفتاب به زیبایی میدرخشد.
هوا هوای لذت بردن است اما ما در حصر خانگی داریم از دست میدهیم داشته هایی
را که قدرشان
را ندانستیم.
کاش میشد به
کرونا گفت ما فهمیدیم چقدر بزرگترهایمان
را دوست داریم . ویرانه ای بیش نیستیم بدون آنها. فهمیدیم چراغ خانه هامان با آنها روشن و گرم است. میخواستی به ما بفهمانی قدرشان
را بدانیم؟ دانستیم
دیگر بس است. دست از سرشان بردار
دست از سرمان بردار.
و اما ما. عهد ببندیم در روزهای پس از
کرونا زیر آسمان آبی دستهای هم
را به مهر بفشاریم و سوگند بخوریم به عشق که همدیگر
را به آغوش بکشیم و به قداستِ احساساتمان کافر نشویم. و سرود مهربانی بخوانیم و لبخندهامان
را بی دریغ به روی هم بپاشیم و حواسمان باشد عمر باهم بودن کوتاه است و ما دارایی های باارزش همدیگریم.
قدر هم
را بدانیم ، چرا که انسان به انسان است که زنده است.
✍نگار نصیری
#کرونا_را_شکست_میدیم #همه_علیه_کرونا @payamedelfan