patient's therapist

قلبم یجوری داره تلمبه میزنه انگا خداس.

دلم میخواد هر روز صبح که بیدار میشم برم رو سقف و با بلندگو داد بزنم «آهای مضخرف‌ترین آدمای دنیا، سلام».

عقده داره پارم میکنه، حتی با خندیدنتون ازتون متنفر میشم.

بله آقای ابتهاج، منم نخواهم ایستاد رو به روی او، جز برای بوسه دادن.

Sober تا اکسترنی بودم
Uber می‌داد Nude دافم از آلمان

ماریان من هنوز مشکوکم به اونی که مصرف نداره.

همه‌چی غمناک‌تر ازونی بود که تو میدیدی.

یه روز کذایی دیگه گذشت و این زندگی بی‌لذت همچنان ادامه.

قلب نیست که ذغال داغه.

دوستم داری؟
توعم بعد از شنیدن افکار و احساساتم ذوق میکنی؟

قلبم بعد از شنیدن اون حرفا:

@RegaPlus

عجیب‌تر از آدم فضاییا خانما چادری با ساک باشگاهن که تو خیابون راه میرن

آدم ها باهات کاریو میکنن که تو دلت نیومد باهاشون بکنی.

نوشتن ساده است!! تنها پیش نیاز او کمی درد است.
کمی درد، بیشتر از حد مکفی. بدین گونه که همچون فنجانی لبالب پر، شروع به سر ریز کردن شود. همان لحظه است که زیر فنجانی گلبافت سفید را ریم آلود و کثیف، با طرحی از چای داغ پاشیده شده روی آن می‌بینیم.
نه این کثیفی و نه سرریز شدن؛ هیچکدام نه زیبایی دارد و نه اینکه می‌توان فنجان را تقصیر کار دانست. فقط و فقط این چای تلخ را بیش از آنچه که باید در آن ریختند و تحمل از سر گذشت.