📌 مهمان رمان
(بخش اول)
در زندگی رمانهایی هستند که نمیشود آنها را یک بار خاند چون یک بار کم است و نمیشود آنها را دوبار خاند چون دوبار زیاد است. معمولن باید فاصلهای بیفتد تا برای بار دوم بتوان سراغشان رفت. اما «فاصله» آفتی است که شاید موجب شود آن «فرصت دوباره» هرگز فرا نرسد. چاره چیست؟
چاره این است که یک بار و خوردهای بخانیمشان.
این یکبار و خوردهای را به دو صورت میتوان خاند. یکی اینکه رمان را یک بار از اول تا آخر بخانیم و تمام کنیم و بدون فاصله دوباره از اول بخانیم تا آنجایی که فکر میکنیم کافی است. یعنی همانجایی از رمان که حس کردهایم کمکم داریم از هاج و واجی در میآییم و دستیگرمان میشود کی به کی است.
بسیاری از کسانی که نتوانستهاند رمانهایی مثل صد سال تنهایی یا جنگ و صلح را بخانند درگیر این شدهاند که از اول بفهمند کی به کی است و چون نفهمیدهاند، رمان را رها کردهاند.
راه دوم این است که رمان را شروع کنیم و هر جا که حس کردیم آهان داریم از هاج و واجی در میآییم و دستگیرمان میشود که چی به چی است، همانجا برگردیم و از اول شروعش کنیم.
این قاعده البته برای همهی رمانها یکجور نیست. بعضیها را شاید دلتان بخاهد به طور نامنظم و پیشبینی نشده به عقب برگردید یا دوباره شروع کنید یا فقط بعضی تکههایش را دوباره بخانید. با دلتان راه بیایید. حال ما با هنر بهتر است همیشه خوب باشد.
@paknewis_ir