وقتی ارتت رو کامل تموم کردی، میری قسمت فیلتر ها، قسمت noise رو پیدا کن، البته لایهی بالای ارتت باید داشته باشی تا noise رو روش قرار بدی. بعد لایی noise رو روی حالت overly(اگه اشتباه تایپش نکرده باشم) قرار میدی، و شفافیتش رو تا 20%-25% (من استفاده میکنم) و تمام.
خب. ایشون اوسی/کارکتر جانبی مهم (important side character) داستان من هستش. که بر خلاف ظاهر ظریف و لطیفش، شخصیت کاملا ترسناک و جالبی داره.
شخصیت:
رفتار: گرم، کمی بازیگوش، عجیب و غریب، مبهم و...
اخلاقیات: منظم، منطقی-احساسی، مهربان، وفادار، حسود، شر، و ....
مهارت ها:
°او قادر است هر دستوری از اربابش را به طور دقیق انجام دهد.
°با وجود ظاهر لطیفش ، میتونه مردم را گول بزنه، بزاری رسیدن به هدفش.
°سریع میتونه مهارت های جدید، را یاد بگیره.
°یک سلاح کشنده هستش.
گذشته:
خلاصه شده- ریو یه حرامزاده هستش، و بنو به تولد مارک/علامت ماه گرفتی داره، که نصف صورتش رو پوشانده، برای همین توسط مادرش و بقیه موجود نفرت انگیزی و مطرود بود، با اینکه مادرش رو دوست داشت. ولی پدرش همیشه کنارش بود و ازش حمایت و مراقبت کرد. وقتی ریو بزرگ شد ولی بالغ نشد، توسط مادرش با یه سیرکی فرستاده شد تا اونجا بمونه و از شرش خلاص شه، ولی اون یه سیرک معمولی نبود بلکه یه فاحشه خانه متحرکی بود، و ریو اونجا بزرگ شد، و به یه whore تبدیل شد..
خانواده:
پدر: الکساندر/اسکندر (Alexander) روسی مادر: الینا (Alina) روسی
اطلاعات اضافی:
ریو اسم واقعیش نیست، بله ارسنی (Arseni) هستش.
به خدا و دینی اعتقاد نداره.
ریو از کاری که باهاش انجام میدادن تو فاحشه خانه کم کم باعث لذت او شد.
ریو به دلیل ظاهر ظریف و زنانهاش، با خانم/زن/مونث بودنش اشتباه میگیرن.
ریو اختلال روانی داره که باعث میشه از آدم هایی که ازش متنفرن یا به او آسیب میرسونن خوشش بیاد و میخاد با آنها باشه.
ریو تو فاحشه خانه با ایسامو ملاقات کرد.
ریو دستیار ارباب قدیمش (صاحب سیرک) بود، و در نمایش هاش کمک کرد و باعث محبوبیت او شد.
پس از اینکه ایسامو ریو رو برد، دیگه ریو اون کار کثیف رو رها کرد و دستیار ارباب جدیدش،ایسامو، شد.
ریو عاشق ایسامو هستش. و یه جورایی از شین متنفره، و حسودی میکنه چون ایسامو با شین گرم و خوش اخلاقه.
ریو از خشم ایسامو میترسه.
ریو وقتی مادرش در آن سیرک رها کرد ، متنظرش ماند، حتی وقتی بزرگ شد، هنوز منتظرش بوده.
ریو از مادرش با اینکه بد بود، خوشش میاد، و از پدرش با اینکه دوستش داش، خوشش نمیاد.
با خون کسانی که میکُشه (با پیروی از دستورات ایسامو) نقاشی میکشه، مخصوصا گل رز. چون گل رز اونو یاد پدرش میوفته.