دلاویزترین شـ؏ـرجهان

Channel
Logo of the Telegram channel دلاویزترین شـ؏ـرجهان
@oshaagh_sherPromote
4.08K
subscribers
"دوستت دارم" را من "دلاویزترین" شعر جهان یافته ام تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو این "دلاویزترین" شعر جهان را همه وقت نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو « دوستم داری » را از من بسیار بپرس « دوستت دارم » را با من بسیار بگو... "فریدون_مشیری "
بر من ز بس فراق تو تیغِ جفا کشد
نقاش، عضو عضو من از هم جدا کشد!

هرکس چو سُرمه خواسته عزت به چشم خلق
خود را به گوشه‌ای چو رسانید، واکشد

یک گام بیش نیست رهِ منزلِ مراد
آن هم همین‌قدَر که کس از دهر پا کشد...


#عالی_شیرازی
رنگ رؤیا زده ام بر افق دیده و دل
تا تماشا کنم آن شاهد رؤیائی را

از نسیم سحر آموختم و شعله ی شمع
رسم شوریدگی و شیوه ی شیدائی را

دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی
بار پیری شِکنَد پشتِ شکیبائی را ...!


#شهریار
من داستانِ آن گل سرخم که عاقبت
دلسوزی نسیم ، سرش را به باد داد

بی اعتنا شدم به جهان بی تو ، آنچنان
کز دیدنِ تو نیز نه غمگین شوم نه شاد

این زخم خورده را به ترحّم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما...مرحمت زیاد...


#فاضل_نظری
چون آینه پیشِ تو نشستم که ببینی
در من اثرِ سخت ترین زلزله ها را

پُر نقش تر از فرشِ دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را

یک بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را...


#محمدعلی_بهمنی
نگهت شعر و تداعی گر کندوی عسل
دو لبت قند و نمایانگر قانون غزل

یاد تو در دل ما بس شده تکرار ولی
لهجه‌ی چشم تو قانون فرا مرز و ملل

صورتت چهره مهتاب‌ و نهانخانه مهر
طعنه زد ماهِ تو بر هاله‌ی اطراف زُحل


#ایرج_رستمی
عجب آن دلبـر زیبا کجا شد
عجب آن سرو خوش بالا کجا شد

میان ما چو شمعی نور می‌داد
کجا شد ای عجب بی‌ما کجا شد

دلم چون برگ می‌لرزد همه روز
که دلبر نیم شب تنها کجا شد


#مولانا
زنکوئی آنچه باید همه را تمام داری
چه شود اگر بگوئی صنما چه نام داری

نه زدوستی وفائی نه بدشمنی جفائی
همه حیرتم نگارا که سر کدام داری

منم و دل فگاری بتو دادم اختیارش
زغمش بسوز و خون کن سر هر کدام داری


#طبیب_اصفهانی
ای ساربان شبی که کنی عزم کوی او
آگاه کن، یکی به صدای جرس مرا

یک بوسه دارم از لب شیرین او هوس
وز دل برون نمی‌رود این هوس مرا

از عمر خود من آن نفسی شادمان شوم
کز تن به یاد دوست برآید نفس مرا


#اوحدی_مراغه_ای
ای دل ز بامداد تو بر حال دیگری
وز شور خویش در من شوریده ننگری

ای دل چه آتشی که به هر باد برجهی
نی نی دلا کز آتش و از باد برتری

ای دل تو هر چه هستی دانم که این زمان
خورشیدوار پرده افلاک می‌دری


#مـولانـا
امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان شو
سر آن زلف پریشان کن و مشک افشان شو

من که زان بوی شوم کشته و خواهی بروم
از پی بوی دگر جانب آن بستان شو

تشنه خون دل ماست دو چشم مستت
هر دم، ای دیده من، ساقی آن مستان شو


#امیرخسرو_دهلوی
مِی ناچشیده حالت مستانت آرزوست؟
روسوا نگشته حلقه زلفانت آزوست؟

ناورده رو به مقصد و ننهاده پا به راه
قُرب مقام و قطع بیابانت آرزوست؟

یوسف صفت نگشته به زندان غم اسیر
شاهی مصر و ماهی کنعانت آرزوست؟


#وحدت_کرمانشاهی
ای بوسه ات شراب و از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی، حالم خراب خوش تر

بی تو چه زندگانی؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن، از هر شباب خوش تر

جز طرح چشم مستت، بر صفحه ی امیدم
خطی اگر کشیدم، نقش بر آب خوش تر


#حسین_منزوی
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان

ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن
نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان

هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب
نبود کسی بی‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران


#مولانا
غمش تا در دلم مَأوا گرفته است
سرم چون زلف او سودا گرفته است

لب چون آتشش آب حیات است
از آن آب آتشی در ما گرفته است

هُمای همتم عمری است کز جان
هوای آن قد و بالا گرفته است


#حافظ
ای روی تو صبح و زلف تو شام
ای هجر تو سنگ و جان ما جام

بازآ که ز تلخی فراقت
نه صبر بماندم و نه آرام

از جسم ملول گشته ارواح
وز روح به جان رسیده اجسام


#جهان_ملک_خاتون
ای کاش بیایی که دگر تاب ندارم
شرمنده اگر قافیه ی ناب ندارم

تاریکی محض است فضای همه ابیات
پای گذر از کوچه ی مهتاب ندارم

یک جرعه مرا عشق بنوشان و دگر هیچ
تا تشنه نمیرم، هوس آب ندارم


#معصومه_سلیمی
با هر نسیم، دست تکان می‌دهد گلی
هر نامه‌ای ز نام تو دارد نشانه‌ها

هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه، خوشهٔ گندم به دانه‌ها

شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دریا به موج و موج به ریگ کرانه‌ها


#قیصر_امین‌پور
یا رب تهی مکن زمی عشق جام ما
از معرفت بریز شرابی بکام ما

از بهر بندگیت بدنیا فتاده ایم
از بندگیت دانه و دنیات دام ما

چون بندگی نباشد از زندگی چه سود
از باده چون تهیست چه حاصل زمام ما


#فیض_کاشانی
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

حالیا خانه برانداز دل و دین من است
تا در آغوش که می‌خسبد و همخانه کیست

باده لعل لبش کز لب من دور مباد
راح روح که و پیمان ده پیمانه کیست


#حافظ
دفتـرِ دیـروز در دیـروز مانـد و بستـه شد
خاطراتِ تلخ را، بر بـاد کردن مشکل است

کارِ مَه رویـان در عـالم جز جفا چیزی نبود
دل شود بندِ کسی آزاد کردن مشکل است

پس بيا سنگ صبورم خانه‌ ای ویران مکن
خانـه ی ویرانه را، آباد کردن مشکل است


#جواد_الماسی
More