View in Telegram
▫️ 🖋 ترصیع و جناس گزاره‌ها یا بیت‌هایی که از سخن فارسی در نوشته‌های عربی بازیابی شده، به دشواری هم‌آهنگ با وزن عروضی خوانده می‌شوند. از این رو، به ناگزیر، شماری از آن‌ سروده‌ها را بازمانده‌ی وزن هجایی می‌دانند (صفا، تاریخ ادبیات۱، ص۱۴۷؛ صادقی، تکوین ...، ص۵۵، ۶۶ و ۷۰). در روند برآمدن فارسی هم‌چون یک زبان میانجی، سروده‌های فارسی در گذار از ساخت هجایی به وزن عروضی نیازمند هم‌گونی با ساخت آوایی زبان عربی بود. یکی از راه‌های گسترش واژه در زبان عربی، حرکت ریشه‌ها در ساخت‌های وزنی است. چنان‌چه در فرهنگ‌های عربی، واژه را بر سنجه‌ی (ف، ع، ل) شناسایی می‌کنند. از این رو، ترصیع و جناس در ساخت سخن عربی، ویژگی سرشتی آن است. یکی از راه‌های هم‌گون سازیِ آوایی واژگان زبان فارسی با ساخت شعر عروضی، سازوکار ترصیع و جناس بود. ابن‌سینا (درگذ. ۴۲۸ق.) در فن شعر شفا می‌نویسد: «اموری که شعر را خیال‌انگیز می‌کنند، برخی به زمان تلفظ سخن و شمارهء آن، که همان وزن باشد بستگی دارند، برخی به سخن از آن جهت که شنیده می‌شود، برخی به مفهوم سخن و ...» آن‌گاه می‌افزاید: هر یک از واژه و درون‌مایه‌ی آن، یا با ترفندی هم‌راه است، یا بدون ترفند هم، شیواست. از دید او، شگفتی‌انگیزی سخن، برآیند کاربرد ترفندهایی در واژه و معنا هر دو است، یا در سادگی (بساطت)، یا در پیوستگی (ترکیب). ابن‌سینا می‌گوید: «صنعت ترکیب در لفظ مثل "سجع" و "تشابه در وزن" و "ترصیع" و "قلب"» است (بوطیقای شعر، ص۷۹ـ۸۰). ابن‌سینا نمونه‌ی کاربردی ترصیع را از زبان عربی آورده است: فلا حَسَمَت من بعدِ فِقدانِهِ الظُبی ولا کَلَـمَـت مِن بعدِ هِجرانِهِ السُّمرُ و هم‌آهنگی آوایی فلاحسمت/ ولاکلمت، من بعد فقدانه/ من بعد هجرانه، الظبی/ السمر را نیز یادآوری می‌کند. در برگردان بلاغت عربی به فارسی، آموزه‌های ترصیع و جناس، نخستین ترفندهایی بود که شاعران فارسی‌زبان می‌بایست با آن آشنا شوند و به کار برند. نخستین کتاب شناخته درباره‌ی بلاغت به زبان فارسی، ترجمان البلاغه نگارش محمد رادویانی است. این کتاب با ترصیع و تجنیس آغاز می‌شود. رادویانی می‌نویسد: «ترصیع گوهر به رشته کردن بُود ... اندر نظم و نثر بخشش‌های سخن خانه خانه آرند، چُنان کی هر دو کلمه برابر بُود، و متفق به وزن و حرفی از اول وی هم‌چون آخر بود» (ویرایشِ شریعت، ص۷). نمونه: شکر شکن است یا سخن‌گوی من است عنبر ذقــن است یا سمن‌بوی من است و می‌افزاید: «این قسم را اندر بلاغت درجه‌یی بلندست و منزلتی شریف، از ایرا کی بدام هر خاطری اندر نیاید و دست هر خردی به وی نرسد» و در بخش تجنیس می‌نویسد: «هر چند ... ترصیع، ... جاهی بدیع دارد و پایگهی رفیع، چون با وی عملی دیگر یار گردد چون تجنیس یا مانند وی، پرمایه‌تر بُود و بلندپایه‌تر شود ... آن صنعت و لفظ و معنی نغزتر بود و به گوش دل اندر آینده‌تر آن کی از عیب و تکلف خالی بود» (ص۱۰ـ۱۱). ساخت درون‌زای واژه در زبان عربی، و هم‌آهنگی معنای واژه با ساخت‌های وزنی، جا به چیدن واژگان با آرایش ترصیع و تجنیس می‌داد؛ و این چینش به روش گفتمانی، نمودِ زیباشناختی می‌یافت؛ اما پیاده کردن این ترفند در زبان فارسی، بدون درآمیختن سخن با واژگان عربی، دشوار بود. از این رو در کتاب‌های بلاغت سده‌های ۵ و ۶ نشانه‌ای از کاربرد ترصیع و تجنیس در شعر رودکی نمی‌یابیم. رشیدالدین وطواط، آن‌گاه که می‌خواست روی دستِ کتاب رادویانی، بلاغت دیگری بنویسد، این بهانه را پیش آورد که «ابیات شواهد آن کتاب را بس ناخوش دیدم، همه از راه تکلف نظم کرده و به طریق تعسّف فراهم آورده» (ویرایش اقبال آشتیانی، ص۱). اما او نیز با همه‌ی تکاپوها، سرانجام ناگزیر شد بخشی از نمونه‌های سخن را از گفته‌های خویش بیاورد. دست‌آوردِ کار نویسندگان ادبی در کشاندن سازوکارهای ترصیع، جناس و ... به سخن فارسی این بود که، ۱. شعر فارسی را پذیرای سنجه‌های زیباشناختی سخن عربی کردند؛ ۲. بر پایه‌ی ارزش زیبایی‌شناسی ترفندهای سخن عربی در زبان فارسی، راه فزونی گرفتن کاربرد واژگان عربی هم‌وار شد، زیرا شعر فارسی تنها پس از وام گرفتن از واژگان عربی می‌توانست به ترصیع و جناس آراسته شود. این ویژگی در نمونه‌های ترصیع از حدائق السحر آشکار است: بر سخاوتِ او، نیل را بخیل شمار بر شجاعت او، بیل را ذلیل انگار و: ای منور به تو، نجوم جلال وی مقرر به تو، رسوم کمال بر زمینه‌ی افزایش واژگان عربی در زنجیره‌ی هم‌نشینی سخن فارسی، دو پدیده‌ی دیگر را نیز می‌توان بررسی کرد: یکم، درون‌مایه‌ی واژگان در زنجیره‌ی هم‌نشینی گزاره‌ها از کاربردهای کهن کنده شد؛ دوم، خوشه‌های آوایی واژگان فارسی در هم‌نشینی با واژگان عربی، رو به هم‌گونی با آن نهاد. ‎👉فن بدیع و روی‌گردانی نیما از آن ● در پویه‌ی زبان فارسی⁦ گزیده‌ی یادداشت‌ها در فرهنگ، زبان و ادبیات https://t.center/OnPersianLanguage/
Telegram Center
Telegram Center
Channel