▫️
🔍 سرودههای پارسی، شعرهای عربی [۱]
خواجه نصیر طوسی در معیار الاشعار، وزن را برآمده از «ترتیب حرکات و سکنات و تناسب آن در عدد و مقدار» میخواند، و مینویسد: «اوزان اشعار و ایقاعات مستعمل به حسب اختلاف امم مختلف است» (ویرایش تجلیل، ص۲۲). نخستین یادآوریها دربارهی دگرسانی وزنِ سرودههای پارسی و شعرهای عربی، هرچند نارسا از جاحظ، فارابی و حمزه اصفهانی در دست است. جاحظ در سدهی ۲ـ۳ق. و دو نویسنده دیگر در آغازِ برآمدن سخن فارسی (۲۵۰ـ۳۵۰ق.)، روزگارِ زندگی رودکی میزیستند.
سخن جاحظ
ابنرشیق قیروانی از زبان جاحظ میگوید: «عرب، الحان موزون را بر شعرهای موزون بخش بخش میکند، و عجم (هنگام خواندن) واژهها را میکشد، و با این کار، آواها را چنان کوتاه و بلند میکند، که در خواندن لحن، بخش آهنگین بر بخش بیآهنگ بنشیند» (العمده، ص۳۱۴؛ نیز: شفیعی کدکنی، موسیقی شعر، ص۴۰).
ابوهلال عسکری، هماین ویژگی را بدون نام بردن از جاحظ، به زبان دیگری بازمیگوید: «آنچه به شعر برتری میبخشد، الحان است؛ چیزی که سرخوشی میافزاید هنگامی که دارندهی ذوق پاک و جانِ نیکدریابنده آن را بشنود؛ پدیدآمدن آن، جز بر پیکرهی بههم پیوستهی شعر فراهم نمیآید؛ پس لحن برای شعر همآن جایگاه والایی را دارد که ماده برای آن کالبدی که [از ماده] پدید میآید. مگر آن که از روی الحان فارسی بسازند. در این الحان، پیوستار شعر، بر سخنانی ناپیوسته ساخته میشود؛ واژهها را در آن میکشند، الحانی بههم پیوسته، واژههایی ازهم گسسته» (الصناعتین، بجاوی ـ ابراهیم، ص۱۴۴).
گزارش حمزه اصفهانی
نویسندهی دیگری که به دگرسانی وزن سرودههای فارسی میانه و شعر عربی اشاره کرده است، حمزه اصفهانی است. اصفهانی نوشته است: «پارسیان، خبرهای تکه تکه، و [گزارش] نبردهایشان و یادمانهای پراکندهی عاشقانهشان را برای پادشاهان شان به شعر بازگفتند، و لابهلای کتابها به سامان درآوردند، و در گنجینهها ماندگار کردند، جایی که سرای دانش (بیت الحکمه) بود. آنچه از آنها [امثال] گرد آمده بود، بیشترش دریافتنی نبود. بیشتر آن سخنان از یاد رفته بود (ثم دَرَسَ اکثرهم)، با از میان رفتنِ پادشاهیِ شان (مع دُروس مُلْکهم). بیش از ده هزار برگِ آن، نوشته به خط فارسی بر جای مانده بود؛ و آن سرودهها را همگی به آهنگی یکسان، مانند بحر رجز گفته بودند؛ همآن گونه که شعرهای عربی در این وزن مینشینند، دگرسانی در نبودن قافیه بود. پارههای دیگر سرود و سرواد شان، فراگفتهای روان بر زبانها بود، و شمار اندکی از آنها هنوز هم بر سر زبانها است. فراگفتهای (امثال) پارسیان با آن که بر شالودهی فرهنگ کهن شان گسترش یافته و به سامان رسیده بود، با امثال عرب همتراز نبود.»
(الامثال الصادره..، ص۶۴، نیز، نک:
shaked, Shaul, Specimens of Middle persian verse, p.405;
و برگردان ع. روحبخشان).
👉پارهی دیگر هماین یادداشت
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.center/OnPersianLanguage/