View in Telegram
▫️ 🗞 شعر فارسی، دشواریِ یک پرسش (۱) ۱‏. عبدالحسین زرین‌کوب در سیری در شعر فارسی می‌نویسد، تاریخ شعر در ایران با پرسش دشواری آغاز می‌شود: «اول کسی که بعد از اسلام به زبان پارسی دری شعر گفت که بود؟» این پرسش، هم‌این گونه، تاکنون به جایی نرسیده و هیچ دست‌آوردی نداشته است، نه گرهی را گشوده؛ نه راهی را هم‌وار کرده؛ و نه به چشم‌انداز بزرگ‌تری در پژوهش‌های پس از خود، راه برده است. اما اگر به گونه‌ی دیگری بپرسند، آن‌گاه می‌توان از دست‌آوردهای آن سخن گفت. خودِ زرین‌کوب، روشناییِ پرسش را به جست‌وجوی سده‌ی پیدایش شعر عروضی چرخاند: «شعر فارسی به اسلوب عروضی طی کدام قرن در ایران رواج یافته است؟» دست‌آوردِ جست‌وجوها، آگاهی از پراکندگی شعر عروضی از دربار طاهریان، صفاری‌ها تا سامانیان است؛ قلم‌روی گسترده‌ای از ایران آن روزها. پرسش را باز هم می‌توان گسترش داد: آیا گذار شعر فارسی از ساخت هجایی به سازه‌های عروضی، بر زمینه‌ی دگردیسی در ساخت زبان فارسی رخ داد؟ هنوز به درستی بررسی نشده است که چرخش از شعر هجایی (فارسی میانه) به شعر عروضی در پی دگرسانی در زبان کاربردی و میانجی پدیدار شد، یا آن‌گونه که گزارش تاریخ سیستان بازمی‌گوید، تنها یک جابه‌جایی در پسند و خواستِ سخن‌گویان، آن هم در دست‌گاه فرمان‌روایی بود؟ ۲. خاست‌گاهِ فارسی دری و روند گسترش آن در سده‌های آغازین روزگار اسلامی در ایران، هنوز به گونه‌ی گسترده، بررسی نشده است. نگاهی به گزارش ابن‌مقفع در نگارش ابن‌ندیم، گوشه‌های ناشناخته را بازمی‌نماید. بر زمینه‌ی پاره‌های سرزمینی بازمانده از فرمان‌رواییِ ساسانی که در آن، مردمان هر پاره، فارسی را آمیخته با گویش‌ها و زبان‌های پیشینی خود هم‌گویی می‌کردند؛ باریک‌نگری در تاریخ‌ سده‌های آغازین، فرآیندهایِ یک‌پارچه‌کننده‌ای را یادآوری می‌کند که بر پایه‌ی آن، مردمِ پاره‌هایِ سرزمینی با زبان‌ها و گویش‌های پراکنده به هم‌گویی با یک‌دیگر روی آوردند. این فرآیندها با جنبش‌ها و شورش‌های توده‌‌هایِ انبوه در آمیخته بود. آذرتاش آذرنوش در پی‌جویی «توده‌ء مردمان پیرامون ابومسلم» می‌نویسد: مردمان گوناگونِ عرب، عجم و مسلمان و ترسا و زردشتی گرد او انبوه شدند (مقدسی)، در ۱۲۹ هنگامی که در خزاعه اردو زد، مردم ۶۰ روستا به او پیوستند به هم‌راه عرب‌های مرو و روستاهای پیرامون (طبری)، هم‌چنین ابومسلم، پس از مرگ ابراهیم امام، «خراسان را خوره به خوره، و رستاق به رستاق در نوردید و مردم را به جنبش خویش فراخواند»، مردمان شهرهای هرات، پوشنگ، مروالرود، طالقان، مرو، نسا، ابیورد، طوس، نیشاپور، سرخس، بلخ، چغانیان، تخارستان، ختلان، کش، نسف، همه جامه سیاه کردند (دینوری) و ... (چالش میان ...، ص ۴۶ــ۴۷). رسیدن این توده‌ها از پاره‌های سرزمینی گوناگون به یک‌دیگر، زمینه‌ی هم‌کنشی و هم‌گویی آنان را فراهم می‌کرد. جنبش ابومسلم، تنها یکی از جنبش‌های گسترده در آن روزها بود. غلامحسین صدیقی و پژوهش‌گران دیگر، گستردگی شماری از این جنبش‌ها، مانند به‌آفرید، فیروز اسپهبد، اسحاق، استاد سیس، مقنع، خرم‌دینان، و بابک را بررسی کرده‌اند. ۳. دگرگونی شعر هجایی به شعر عروضی، هم‌گام با پیدایش نخستین نشانه‌های برآمدن یک زبان میانجی رخ داد. زبان فارسی در چرخش به سوی زبان میانجی، ناگزیر بود که هم فشارِ گویش‌های کاربردی را بپذیرد، هم با گرایش‌های تمایزجوییِ سرزمینی کنار بیاید، و همْ واگرایی پاره‌های اجتماعی را تاب آورد؛ و هم پذیرای فرآیند یک‌پارچه‌سازی از راه هم‌گویی توده‌های تکاپوگر در جنبش‌های اجتماعی، هم‌گراییِ اندیشه‌های دینی، و هم‌بستگی برآمده از چیرگیِ دست‌گاهِ فرمان‌روایی باشد. بر زمینه‌ی یک‌پارچگی مردم در گیر و دار جنبش‌های سیاسی، اجتماعی و دینی، (هرچند هنوز بازتاب هم‌گویی آنان بر زبان و گویش‌ها به درستی بررسی نشده است)؛ هم‌گرایی آنان به زبان میانجی را نمی‌توان بدون تراش‌خوردگی و نرمش آوایی فارسی دری باز گفت. سرچشمه‌ی این دگردیسی چه بود؟ کم و بیش، همه‌ی کسانی که نام‌شان در شمار نخستین سرایندگان سخن فارسی (عروضی) آمده است، به زبان عربی نیز شعر می‌نوشتند (نک. سیری در ...، ص۱۹۶). زرین‌کوب با نگاه به هم‌این ویژگی می‌نویسد: «به احتمال قوی شعر فارسی به صورت عروضی خویش، .. نخست در محیط موالی ... و کسانی که .. با اعراب خراسان و با شعر و ادب عربی مربوط بوده‌اند باید به وجود آمده باشد» (هم‌آن). ‎👉پاره‌ی دومِ هم‌این یادداشت ● در پویه‌ی زبان فارسی⁦ گزیده‌ی یادداشت‌ها در فرهنگ، زبان و ادبیات https://t.center/OnPersianLanguage/
Telegram Center
Telegram Center
Channel