View in Telegram
▫️ 🔹 چهره‌ی نیما (۵) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . . . . . . . . .‏ ✍🏻 حبیب یغمایی 🔻نیما یوشیج را قامتی و قیافه‌ای و حتی نامی شاعرانه بود. تنی لاغر، سری بزرگ، چهره‌ای بیضی، پیشانی بلند، مویی سفید و آشفته، چشمی درخشنده داشت، کلاه بر سر نمی‌گذاشت؛ لباس ساده می‌پوشید؛ ملایم و آهسته حرف می‌زد؛ سر به زیر افکنده و مؤدب و متواضع بود. در سال ۱۳۳۶ که متصدی اداره کل نگارش بودم، روزی نیما به ملاقاتم آمد، ... او را به جایی برتر از جای خود نشاندم و نهایت احترام به‌جای آوردم؛ و در آمد و رفت آزادی تمام دادم. ... در حدود پانزده شانزده سال پیش مجمعی مجلل از شعرا تشکیل یافت [نخستین کنگره نویسندگان ایران، ۱۳۲۵، خانه‌ی وکس]؛ یکی از شعرای معروف قصیده‌ای در نکوهش اشعار نیما ساخت و به‌طور خصوصی برای نیما خواند و اجازه خواست که همان اشعار را در محفل عام بخواند و نیما از بلندنظری اجازه داد. وقتی در جایگاهی که بلندگو بدان قرار داشت بر شد و اشعار را خواندن گرفت، همین که به نام نیما رسید، ملک‌الشعرای بهار که ریاست جلسه را داشت سخت منقلب شد و اجازه خواندن نداد. نیما بر پای خاست و استدعا کرد که آن اشعار خوانده شود. رئیس جلسه به تعرض گفت در جلسهء عمومی چنین اشعار نباید خوانده شود.🔺 (بازنویسی از: یغما، بهمن ۱۳۴۷، شماره‌ی ۲۴۵، ص ۶۲۹ــ۶۳۱؛ با اندکی فشرده‌نویسی) ‎(👉 چهره‌ی نیما ۴) #شعر_روزگار_ما #نیما_یوشیج https://t.center/OnPersianLanguage/
Telegram Center
Telegram Center
Channel