▫️
🔹آتش نهفته و خورشید شعلهگون
نگاهی به ساختهشدن بیتی از حافظ
. . . . . . . . . . . . . . . . . .
پارهی نخست
زین آتش نهفته که در سینهی من است
خورشید شعلهای است که در آسمان گرفت
بیت بالا، نمونهای از سخنان روشن و شیوای حافظ است. گزارندگان ارجمند سخن حافظ، در معنای آن هیچ پیچیدگی نیافتند؛ برای نمونه: «آتش نهفته، آتش عشق است، و چنان سوزان است که خورشیدِ آسمان شعلهیی از آن میتواند باشد» (درس حافظ ۱، ص ۲۸۵).
در خوانش سخن حافظ، میتوان پرسید «آتش نهفته» چیست؟ و چرا حافظ خورشید را شعلهای در آسمان دیده است؟ آیا در اینجا تنها با یک همانندگردانی شاعرانه روبهروایم؟ واژگان و درونمایههای سخن حافظ در شعر فارسی نه تنها برآیند همنشینی زایای تکواژهای زبان، همچنین برآمده از گسترهی سخنهای دیگران است. سخن از خاستگاهِ درونمایههای «آتش نهفته» و «خورشید شعلهگون» است.
پیش از حافظ، تکاپوها در شعر فارسی برای بازگویی همبستگی میانِ آتش و خورشید آغاز شده بود. فردوسی در سدهی چهارم نوشته است:
چو خورشیدْ تیز آتشی بر فروخت
برآوردَ از آب و بر آتش بسوخت ... (مسکو ۲، ص ۲۵)
و:
اگر دیدهبان دود بیند به روز
شب آتش، چو خورشید گیتیفروز ... (مسکو ۵، ص ۲۵۸)
فردوسی آشکارا از آتشافروزی خورشید میگوید، اما در میان سرودههای خاقانی و نظامی، آتش و خورشید به هم نزدیکتر اند:
ز
آتش خورشید شد نافه شب نیمسوخت
قوت از آن یافت روز، خوشدم از آن شد بهار
(خاقانیــسجادی، ص ۱۷۹)
آتش خورشید ز مژگان من
آبْ روان کرد بر ایوان من ... (مخزنالاسرارــحمیدیان، ص ۶۸)
انوری از آتش خورشید فراتر میرود و به شعلهی خورشید نزدیک میشود:
گـَرد سپاهش به روز
شعلهء خورشید کـُشت
عکس سنانش به شب لَمعه در اختر شکست
(انوری ۱ــمدرس، ص ۹۰)
و:
ژاله
خورشید شعله بارد اگر
در جَهَد برق خاطرش به غـَمام ... (ص ۳۱۷)
پس از انوری، باور به پیوستگی آتش و خورشید، و شعله و خورشید در شعر فارسی شناور شد و شاعران این پیوستگی را همچون پایهی نگرش ادبی به خورشید پذیرفتند. سخنان انوری سرشار از ریزآگاهیهای علوم ریاضی و ستارهشناسی و کیهانشناخت (هیئت) و دانشهای دینی و یزدانشناسی است و با نگاه به هماین ویژگیها، نویسندگان گذشته او را
حکیم مینامیدند. پیوستگی شعله و خورشید نیز از پی هماین آگاهیها به شعر انوری راه یافت.
👉پارهی دوم
👉رخنهی نگرش علمی در نگارش ادبی
https://t.center/OnPersianLanguage/