View in Telegram
▫️ 🔸 جلال‌الدین بلخی در برابر استدلالیان . . . . . . . . . . . . . . . . . ‏ (پاره‌ی نخست) ‎هادی راشد ۱. جلال‌الدین بلخی در مثنوی می‌گوید: صدهزاران ز اهل تقلید و نشان افکندشان نیم‌وهمی در گمان که به ظن تقلید و استدلالشان قایم است و جمله پر و بالشان شبهه‌ای انگیزد آن شیطان دون درفتند این جمله کورانْ سرنگون پای استدلالیان چوبین بود پای چوبینْ سخت بی‌تمکین بود غیر آن قطبِ زمانِ دیده‌ور کز ثباتش کوه گردد خیره‌سر درباره‌ی درون‌مایه‌ی این چند بیت، سخن‌ بسیار گفته‌اند. برای نمونه استاد فروزانفر، اهل تقلید و نشان را «فلاسفهء همعصر مولانا و معتزله» می‌داند که در پی آن بودند تا از اثر به مؤثر راه برند. می‌نویسد: «اطلاق تقلید و ظن بر آراء فلسفی، قدیم است» (شرح مثنوی شریف، ج ۳، ص ۸۶۶). استاد کریم زمانی نیز با درنگ بیش‌تری در تفسیر و بازخوانی بیت‌ها از اشاره به کیستی استدلالیان دوری می‌جوید و آنان را «اصحاب علوم ظنی و عقاید رسمی» می‌خواند که چندان روشن و رسا نیست. وی در پانوشت، سخن فروزانفر را بازنویسی می‌کند (شرح جامع، ج ۱، ص ۶۴۸). چرا جلال‌الدین بلخی با استدلالیان در ستیز بود؟ آیا استدلالیان در همه‌ی فرازهای اندیشه‌، کج می‌رفتند؟ برای دریافت درون‌مایه‌ی سخن جلال‌الدین، نخست باید دید که او این سخن را کجا به زبان آورده است؟ جلال‌الدین در فرازی از مثنوی، هنگام بازگفتِ داستان اُستن حنانه، سخن را به نکوهش استدلالیان برمی‌گرداند. چکیده‌ی این داستان، ستایش دریافتِ (خودآگاهانه‌ی) گیاه و درخت در برابر دریافتِ (آموختارانه‌ی) انسانِ چون‌وچراکننده و استدلال‌گر است. سخن بر سر جاودانگی است. کدام به جاودانی نزدیک‌تر اند، درختی که در آرزوی خزیدن بر تخت‌ِ پیام‌بر است، تا به یاری دمیدن آوای او بر خود (معجزه) به جاودانی رسد یا انسانی که راه جاودانی خود را با سخن و استدلال می‌پوید؟ سخن بر سر برتری خودآگاهی از آگاهیِ آموخته و اندوخته است. ۲. گزارندگان این چند بیت، مانند فروزانفر، زمانی و دیگران، در پی آن بودند که گره‌ی بیت را بر زمینه‌ی ستیز صوفیان و فیلسوفان بازکنند. جلال‌الدین در جای جای مثنوی از ستیز با فلسفی‌اندیشان باز نمی‌ایستد. یافته‌های عقلانی را «بند» می‌یابد، و آگاهی اندوخته را زنگاری بر آینه. استاد محمدتقی جعفری در تفسیر این بیت‌ها، هرچند با سخن جلال‌الدین هم‌راه نیست، و پای استدلالیان را همیشه چوبین نمی‌داند، و حتی رگه‌هایی از استدلال را در سخن خود جلال‌الدین نشانه‌گذاری می‌کند؛ اما در گره‌گشایی واپسین از آن سخنان به چیزی مگر هماهنگی دریافت‌های عقلی و روحانی نزدیک نمی‌شود (تفسیر مثنوی، ج ۲، ص ۱۰۹ به بعد)، یعنی استدلالیان را متفکران انسان دوست الهی، یا هم‌آن فیلسوفان می‌داند. ۳. اگر بیت‌ها را پشت سر هم بخوانیم، می‌رسیم به ساخت دستوری: «همه ...، غیر از ...» پای استدلالیان چوبین بود ... / غیرِ آن قطب زمان دیده‌ور در چنین ساختی، «غیرِ/ غیر از» هم‌واره، چیزی یا کسی را از گستره‌ی فراگیری «همه» بیرون می‌آورد و فروتر یا برتر می‌نشاند (در این‌جا برتر). پس، قطبِ زمان دیده‌ور، یکی از گروه استدلالیان، اما بیرون و برتر از آن‌هاست. قطب کیست؟ جلال‌الدین از چه چیزی سخن می‌گوید و چه کسی را برتر می‌نشاند؟ ‎پاره‌ی دوم👈 https://t.center/OnPersianLanguage/
Telegram Center
Telegram Center
Channel