«ما تنها جوش و خروش مواد شیمیایی هستیم»
یک رودخانه در مسیر حرکت خود به صخرهای بزرگ برخورد میکند، به دو شاخه راست و چپ منشعب میشود، مسیر چپ در ادامه به اقیانوس میریزد و مسیر راست در انتها به یک مرداب.
«هیچ برنامهریزی برای چیزی صورت نگرفته»
در سمت راست این رودخانه چراگاه بزرگی از قدیم بوده است، در تمام ایام حیوانات گوناگون بعد از حضور در این چراگاه برای خوردن آب به سمت رودخانه و قاعدتاً انشعاب راست میرفتند و در طول زمان خاک لبه انشعاب راست رودخانه فرومیریخت و انشعاب هرروز بزرگتر و شار عبور آب بیشتر میشد.
ماهی زیبایی که از سمت سرچشمه در حال شنا در امتداد رودخانه بود، به صخره نزدیک میشد، در نزدیکی صخره، آب جریانهای متفاوتی پیداکرده بود. کمی چپ بیشتر راست باز کمی چپ باز راست و هرچه به محل انشعاب نزدیک میشد کشش پهنای انشعاب راست بیشتر و بیشتر میشد تا درنهایت ماهی زیبا بدون هیچ تصمیمگیری و بیخبر از سرنوشتش وارد شاخه راست رودخانه شد.
ماهی ما اکنون عضو یک مرداب است، او جهانی تاریک و تلخ را تجربه میکند و تصور میکند شاید این مجازات کرمهای زیادی است که خورده و شاید افسوس میخورد که ایکاش تصمیم بهتری در انتخاب مسیر رودخانه گرفته بود.
او بیخبر ازآنچه برایش چیده شده بود، در سیاهی، تا همیشه عذاب خواهد کشید، ماهی برای زنده ماندن به آب نیاز داشت و برای حرکت به رودخانه، صخره بدون هیچ دلیلی در مسیر رودخانه قرارگرفته بود و حیوانات چراگاه در محیط اطراف رودخانه نقش مهمی در تصمیم سازی بستر حرکت او داشتند و او تنها در ورود به مرداب از تصمیمی که در آن نقشی نداشت آگاه شد. او اکنون محکومبه مرداب است به جرم آب، رودخانه، صخره و حیوانات چراگاه.
داستان ماهی و رودخانه نمادی از آن چیزی است که ما هر لحظه آن را زندگی می کنیم. تصور عده زیادی از افراد در همه جوامع این است که دارای عقل و منطق و روح هستند و آن چیزی که تجربه می کنند حاصل حیات روحشان و تصمیمات خودشان است، حال آنکه بی خبر از آن هستند که همه چیز برای آنها بر اساس ژنتیک، رشد در محیط و الگوهای پردازشی موجود در شبکه عصبی مغزشان از پیش تعیین می شود و آنها تنها با تغییرات محیط شیمیایی مغز از آن مطلع می شوند.
آنچه که امروز در سرنوشت جوامع می بینیم نتیجه مسیری است که ژنتیک، محیط و حافظه انسان برایشان رقم زده است و آنهم در طی هزاران سال. اگر امروز میبینیم که با وجود سطح بالایی از پیشرفت علم و دانش، گروهای بزرگی همچنان مقلد رفتارهای کهن و خرافی هستند، اگر میبینیم که همچنان اسیر تفکرات ایدئولوژیها و مکاتب هستند،
تنها دلیل ش جبر زیستی است نه هیچ چیز بیشتری.
سروش سارابی
@ofoghroydad