مدار جبر زمین اینجوریه که برای منوتو که الان نشستیم روبه رو هم معلوم نیست فردا چی دیده اما اگه بخوایم سرنوشت درنظر بگیریم شایدم سرنوشت منو تو رو رسونده بهم ؟ اما خوب میدونی ماه من اعتقادی ندارم به اینکه تو تقدیرت تا اخرش هستم ولی اگه تقدیرم بهت گره خورده باشه زمان مرگم قراره زودتر از تو باشه لطفا ناراحت نشو ماه کوچولو... من قرار نیست بمیرم اما قرار نیست بسته شدن چشمای آسمون شبتو ببینم قرار نیست ببینم دستات سرد شده و اوه خدای من قلبت دیگه نبض نزنه ... ماه کوچولو اگه رفتم اگه نبودم منو از بوسیدن چشمات یادت بیار منو از نبض قلبت یادت بیار منو از گرمای دستات یادت بیار چون ماه من من رفتم تا قلبمو به تو بدم تا تو بتونی زندگی کنی پس نبینم کهشان چشمات غمگین شده مروارید چشمات بریزعه ماه کوچولو برای قلب تازه متولدت ناراحتی خوب نیست ناراحت من نباش من جام امنه من پیش توام جام محفوظه پس ماه من میبوسمت تو رو میسپرم به مدار جبر زمین ... پس ماه من چشمات باز کن به جای من...
میدونی چیه؟ بخشی از وجودم گم شده بخشی از وجودم ترسیده بخشی از وجودم خونریزی داره بخشی از وجودم ترک برداشته بخشی از وجودم مامانشو میخواد بخشی از وجودم هنوز بچه اس بخشی از وجودم بزرگ شده بخشی از وجودم گریه میکنه بخشی از وجودم میخنده اما شاد نیست وتمام این بخش هایی از وجودم درد میکنن همشون ازم کمک میخوان ولی کسی نیست نجاتشون بده هرروز بخشی از وجودم درد میگیره هرروز بخشی از وجودم برای نجات خودشون تلاش میکنن اما موفق نمیشن و هرروز بیشتر از دیروز تمام وجودم عمیق تر زیر بار این همه درد خورد خاکشیر میشه ...