#سفرنامه_خراسان(هفتم جشن سده روستای اِصفاک بشرویه)
عصری بود، قرار بود شبش جشن سده در
#روستای_اصفاک برگزار شود، چند عکس از کاروانسرا گرفتیم و با جناب
#محمد_خداداد در کوچههای آبادی راه افتادیم تا از جشن سده و آگاهیهای مردم از آن بپرسیم.
با بیش از ده نفر که عموما مرد بودند و خانمی صحبت کردیم. از جوان تا کهنسال. اطلاعات خوبتر را از پیران و میانسالان گرفتیم. حس خوبی بود گفتگو با این مردمان ساده و شریف.
#جشن_سده از روزگاران قدیم در میان مسلمانان ایران از جمله در شرق و خراسان برگزار میشده و اکنون نیز در برخی جاها هست.
در چند آبادی
#شهرستان_بشرویه هم سده برگزار میشود و در روستای اصفاک که به هر نحوی زنده مانده و اکنون اهمیت گردشگری نیز یافته است.
جشن سده در
#شب_چله_کوچک یا به قول اهالی
#چله_خرده و در پایان
#چله_بزرگه یعنی چهل روز گذشته از زمستان یا
#شب_یلدا برگزار میشود. انگیزه اصلی برگزاری جشن
#جادوی_گرم_کردن_زمین و پایان فصل سرماست و پیشوازی برای بهار.
چون قرار است مقالهای مفصل درباره
#جشن_سده_روستای_اصفاک_بشرویه بنویسم- در صورت کفاف عمر- اینجا زیاد توضیح نمیدهم.
کم کم هوا تاریک و سرد شد، قرار بود آتش سده در کاروانسرا روشن شود، گویا مسئولان اول گفتند؛ پرچم ایران بزنید، که زدند. بعد گفتند؛ عکس یک دو مسئول مملکتی را هم نصب کنید که
#حمید_سقایی مدیر کاروانسرا از خیر آن گذشت و هیمههای سده به جای همیشگی خود که میدانگاه آبادی یا
#سدهگاه بود منتقل شد.
باری گروه موسیقی خراسانی نیز با لباسهای شرقی آمدند و جمعیت به طرف هیمه حرکت کرد.
هیجان پیران کمتر از جوانان نبود، از زن و مرد که سرخوش بودند و به این آیین مباهات میکردند.
جناب خداداد مجری برنامه بود و من هم یکی دو دقیقه به دستور جناب سقایی صحبت کردم، سپس در میان هیاهو و خواندن شعر سده، هیمه سده روشن شد.
هیجان خوبی بود و همدلی مردمان ایرانی برای برپایی جشن آتش چندهزارساله. خواندند و چرخیدند و نواختند و رقصیدند.
آتش فروخسبید اما پایکوبی و موسیقی در کاروانسرا ادامه داشت، ابتدا مردم روستا هم بودند، پس از پخش آش نذری اهالی بیرون شدند و پایکوبی لون دیگری یافت.
ما در اتاق روحفزا رفتیم و هیاهوی همسفران را از دور میشنیدیم که "آواز دهل شنیدن از دور خوش است".
تا نیمههای شب چنین بود و بعد همه به خواب رفتند و من که بخاطر پرخوری شام مجبور به پیاده روی شدم، برایم سکوت عجیب کاروانسرا و روستا بعد از ساعتها هیاهو شگفت مینمود.
خلاصه خوش شبی بود به یادماندنی.
#آیینهای_ایرانی #آیینهای_آتش #محمد_مشهدی_نوشآبادیhttps://www.instagram.com/p/CxyhKvnLhTQ/?igsh=MTNoMXQzNjcwenlwdA==