🔺 صداگذاری روی تصویر :
خدایا خودت باورت میشه که من... من بدبخت... یه شبه وزیر خارجه شده باشم؟... جون من باورت میشه؟... من که خودم هنوز باورم نمیشه... بعضی وقتها فکر میکنم که نگهبون یا آبدارچی وزارت هستم... آخه من که بلد نیستم خارجی حرف بزنم... حتی فارسی هم به زور بلغور میکنم... نمیدونم که روسیه سمت چپ ایرانه یا سمت راستش... یه بار معلم جغرافیا سر کلاس درس از من پرسید که خاویر پرز دکوئیار چهکاره بود؟... گفتم؛ خواهر پرویز دکورساز؟... معلم گفت؛ خاک بر سرت با این درس خوندنت... چه زود گذشت... همین چند سال پیش بود که از جلوی وزارت خارجه عبور میکردم... از جلوی همینجا... همین ساختمون... خسته بودم... چند دقیقه نشستم روی نیمکت پیادهرو... همون نیمکت که روبهروی همین ساختمونه... یادته که چی شد؟... حراست زنگ زده بود به صد و ده... مأمور اومد به من گفت؛ اوهوی!... یارو!... اینجا چه غلطی میکنی؟... گفتم هیچچی!... گفت؛ هیچچی که نشد حرف... اینجا جای علافی نیست... اگه میخوای وِل بچرخی، برو میدون شوش... حالا زود بزن به چاک، دیگه هم اینطرفها آفتابی نشو...
[«صداگذاری» قبلی]
@nonewwarhttps://t.center/nonewwar