🔺 داستان باستان | روایت گیلگمش از بینالنهرین
«[سیل بزرگ] مانند جنگ بر سر مردم آمد
و هر آنچه نورانی بود تاریک شد
زمین شکسته شد چنانکه کشتی[ها] شکسته شد[ند]
و برادر دیگر برادر خود را نمیدید
و مردم را از آسمان تشخیص نمیدادند
حتی خدایان [؟] هم از سیل میترسیدند
پس گریختند و به آسمان رفتند [؟]
و الههی ایشتار [؟] مانند زن در حال زایمان میگریست
روز ترسناکی بود که پیش از آن کسی شاهدش نبود...»
[از کتاب : «دروازهی خدایان بابل»]
[«داستان باستان» قبلی]
@nonewwarhttps://t.center/nonewwar