⭕عیار مقاومت (روایت سوم)
لپ تاپ
لپ تاپم رو تازگی به یکی از رفقا فروختم.
اون موقع پول نداشت بهم بده، گفتم باشه بعدا که حقوق گرفتی بده.
لپ تاپ قدیمی بود و چهار پنج تومن بیشتر نمیارزید؛ برای همین خیلی اصرار نکردم که زود واریز کنه.
با این حال منتظر بودم پولش برسه تا بتونم یه بخش کوچیک از بدهیهام رو بدم.
ماجرای حکم آقا که برای فلسطین پیش اومد خیلی دوست داشتم یه کمکی بکنم، ولی پول چندانی نداشتم؛
به خانمم گفتم آقا حکم جهاد داده کاش میتونستیم ما هم کمک کنیم.
گفت بیا پول لپتاپ رو بدیم؛ این پول که دردی از ما دوا نمیکنه و تو نمی تونی باهاش بدهیات رو بدی. من میخواستم بذارمش کنار برای یکی دوتا عروسی و تولدی که در پیش داریم به عنوان هدیه بدم؛ فعلا بیخیالش شدم، هدیه رو سبک تر میدیم یا تهش نمیدیم.
بیا پول رو بدیم برای فلسطین، لااقل اونجا باهاش می تونن چند دست پتو برای سرمای زمستون بگیرن یا پوشک برا بچههاشون بخرن. پول هدیه و بدهی تو رو هم خدا خودش برکت میده و میرسونه.
دیدم حرفش بیراه نیست، از خیر پول گذشتم و به رفیقم گفتم هر موقع حقوق گرفتی پول لپ تاپ رو مستقیم بریز برا فلسطین.
#ارسالی_مخاطبین
@mortezaeirad_ir