https://t.center/nevisandbdonya
سال ها پیش همه چیز می دانستم،امروز هیچ چیز نمی دانم!
کتاب خواندن یک کشف پیش رونده ی مهیج است تا مدام به نادانی ات پی ببری.
#دورانت
🗯️کپی با ذکر منبع🙏
#نویسندگان_برتر_دنیا
@ketabdostmفایل@Publication20 تبلیغات👈
در این رمان تقریباً چهار خانواده درگیر داستان هستند. خانوادة اصلی یک خانواده پنج نفره می باشد. کلاریس آیوازیان 38 ساله است و دو دختر به نام های آرسینه و آرمینه دارد. همسرش آرتوش در شرکت نفت کار می کند و پسرش آرمن پانزده سال دارد. داستان با ورود امیل و دخترش امیلی و مادر پیرش به «جی 4» آغاز می شود؛ باب رابطة دو خانواده با دوستی امیلی با دوقلوها و آرمن گشوده می- شود. امیل مردی تقریباً 40 ساله که همسرش فوت کرده است. بین او و کلاریس نوعی دوستی برقرار می شود. این رابطه باعث خودکاوی کلاریس و آشکار شدن «تنهایی» او می شود. امیل مادری پیر و مقتدر دارد که زمام امور خانواده را در دست دارد.
کلاریس خواهری به نام آلیس دارد که ازدواج نکرده است. او نیز به عنوان سرپرستار در یکی از بیمارستان های شرکت نفت کار می کند. دغدغة اصلی آلیس ازدواج است. او دوست دارد با امیل آشنا شود و با او ازدواج کند، اما سرنوشت چیز دیگری می خواهد. آلیس با مردی هلندی آشنا می شود و با او ازدواج می کند و امیل هم با زن بیوه ای به اسم ویولت آشنا می شود، ولی مادرِ امیل اجازه نمی دهد این وصلت صورت بگیرد و به این ترتیب همان طور که این خانواده بی سروصدا به آبادان آمده اند، بی سر و صدا نیز از آبادان می روند. رابطة کلاریس و امیل با اظهار عشق امیل به ویولت خاتمه می یابد. رمان ظاهراً پایان خوشی دارد. کلاریس به آرامش می رسد. امیل از آبادان می رود، ویولت به تهران باز می گردد و دوست دیگری پیدا می کند، آلیس به هلند می رود و مادر کلاریس به خانوادة آن ها می- پیوندد و همان جا ساکن می شوند . خلاصه کتاب: #چراغ_ها_را_من_خاموش_میکنم #زویا_پیرزاد 👇👇👇👇 @ketabdostm @nevisandbdonya
قصه گویی متفاوت، #زویا_پیرزاد #چراغ_ها_را_من_خاموش_میکنم اولین کتابش را سال 1370 منتشر کرد؛ اما زمانی نامش در جامعه ادبی ایران مطرح شد که «چراغ ها را من خاموش می کنم» را منتشر کرد، درست یک دهه بعدِ سال 1380. رمانی که نظر جایزه های ادبی را به خود جلب کرد و با اقبال گسترده مخاطبان ادبی، اعم از خاص پسند و عام پسند رو به رو شد و تا به امروز 30 بار تجدید چاپ شده است.
زویا پیرزاد، نویسنده ای ارمنی تبار که در ایران بزرگ شده، قصه گویی غریزی است و با زندگی روزمره آدم های آشنا سر و کار دارد و اقبال به کتاب هم شاید در آغاز دهه 80 از همین رو بود. استقبال جهانی از آثار پیرزاد در فرانسه، آثارش را منتشر کرده اند و این بخت را هم داشته که منتقد و مترجم جاسنگینی همچون کریستف بالایی آثارش را به زبان فرانسوی برگرداند.
می توان به آن وارد شد و رایگان ثبت نام کرد. در همان صفحه ی ورودی، «گودریدز» به شما گوشزد می کند که این سایت برای چه کسانی است و اینکه ناشران و نویسندگان با عضویت در آن می توانند کتاب های خود را به بیش از چهل میلیون کاربر معرفی و تبلیغ کنند. جالب است بدانید این سایت آنقدر مشهور و محبوب شد که در نیمه ی سال 2013 شرکت آمازون آن را در ازای مبلغی که به شکل راز باقی ماند، خرید و در مالکیت کامل خود درآورد. گفتنی ست که سایت دارای یک الگوریتم توکار است (بر اساس مفاهیم هوش مصنوعی و هوش ماشین های یادگیرنده) که بر اساس کتاب هایی که شما «لایک» کرده، «امتیاز» یا رتبه داده اید و یا در گذشته خوانده یا پیشنهاد داده اید، یاد می گیرد که سلیقه شما چیست و کدام کتاب ها را دوست خواهید داشت و آنها را به صورت خودکار به شما معرفی کرده و پیشنهاد می دهد. کاربران در هر سال در رای گیری شرکت می کنند تا کتاب منتخب سال را برگزیده و کتاب و نویسنده آن به شهرت رسیده و جایزه دریافت کند. در آن می توان «دوست یابی» کرد و دوستان شما با امتیاز دادن به کتاب ها و توصیه ی آنها به شما در برگزیدن کتاب خوب کمک تان می کنند. پیام رسانی و ارسال آن در این شبکه اجتماعی فراهم شده است و شما مستقیما می توانید به دوست دیگری پیام بفرستید و دریافت کنید حتا نویسنده ها از امکان خبرنامه و پیام رسانی گروهی برای آگاه سازی دیگران از رویداد های نشر خود برخوردارند. کتاب های فارسی هم در آن معرفی و تبلیغ شده اند و تقریبا از سال 2010 ایرانیان در آن حضور یافته اند. نویسندگان ایرانیِ در آن «صفحه» اختصاصی دارند .