بابا مدام برایم دنبال کار دولتی بیمه دار میگردد و از این حرف میزند که بیمه برای آینده و زمان بازنشستگی ام چقدر مفید
است...تا حالا که شش
سال گذشته و من بدون اینکه بیمه باشم، بیست و هشت ساله شدهام.
بابا نمیداند من نمیتوانم چیزی را عوض کنم. کارم را توی این شرکت، حتی اگر حقوق هم نداشته باشد، جرئت نمیکنم عوض کنم. بابا نمیداند من حتی کیف پول پارهام را هم سه
سال است با خودم این ور و آن ور میکشم و خجالت میکشم جلو کسی آن را بیرون بیاورم.
بابا این چیزها را نمیداند. فقط میداند میروم سرکار و فکر میکند خوشحالم. بابا فکر میکند دخترش مهندسی قوی و موفق
است که توپ هم تکانش نمیدهد. مهندسی که هیچ وقت نباید نگران آیندهاش بود. بابا خیلی چیزها را نمیداند.
(ص 55)
📕 #پاییز_فصل_آخر_سال_است#نسیم_مرعشی#نشر_چشمه@nevisandbdonya🍁🍂🌾🍃