https://t.center/nevisandbdonya
سال ها پیش همه چیز می دانستم،امروز هیچ چیز نمی دانم!
کتاب خواندن یک کشف پیش رونده ی مهیج است تا مدام به نادانی ات پی ببری.
#دورانت
🗯️کپی با ذکر منبع🙏
#نویسندگان_برتر_دنیا
@ketabdostmفایل@Publication20 تبلیغات👈
همیشه خدا از خود خدا و از ته دل طلب آن داشتم که انسانی باشم وارسته و جدی، شق و رق و اتوکشیده... از آن دست شخصیت هایی که به پای اندرِ هر مجلسی، صاحب رخصتِ احترامند و سکوت افکن بر جمع حضار...
اما نمیدانم، نفهمیدم، و دست آخر هم متوجه نشدم، کجای این خواست با داشت، شد موازنه ناهماهنگ و از بد روزگار شدم انکه به هرکس نظر میکند، میخندد و میخنداند...🤦🏻♂️
گفته یا ناگفته دستی که نمک ندارد، بدون شک نمک نشناس تر است به صاحب دست، تا آنکه نمک را خورد و نمکدان را با خود برد...
حقیر در این قافیه نه دست بی نمکم و نه سارق نمکدان؛ که همان نمکدانم کز نمک تهی گشته.. و یا شاید نه، تنها زخمی هستم عمیق که دهان باز کرده و میخندد به روزگاری که نمکدان است و از قضا اکنده از نمک حادثه... اما حداقل نمکدانش شق و رق است...
باری به هر جهت سر ساقی مجلس بدرد نیاورم کین شب ظلمانی، رنگین نشود مگر به بذل و کرم آن دستِ سبو بدست..
تا بوده همین بوده آن انسان وارسته شق و رق، وارستگی اش همیشه هفت قدم از شق و رقش جلوتر میدوید!! و هر آینه رو به هر کوی بنمود، دست طلاگرفته روزگار انگشت شصت مبارک را شق و رق، همچون تابلوی ایست به مقابله اش فرستاد.. تابلوی ایست هم همیشه شق است و رق...🤷🏻♂️ آاااه....فکرم خسته است.. قلم از مقابله میگوید و من یاد قابله می افتم🤦🏻♂️ با این شدتی که زندگی "دستِ" ظالمش را شق و رق برما مردمانِ دهک پایین فرو..🚫❌ بیخیال..
بقول پیرهرات: "اسائه ادب را پوزش سزاست"
روالی را که زندگی در پیش است، بیم آنم است که هر دم قابله سر راهمان سبز شود و طلب از حوله و آب گرم نماید.. کابوس آن دارم که صدایش در آستان گوش فریاد برآرد: " فقط یه زور دیگر.." و اینبار محکمتر، این زور آخر محکمتر اما زایمان ها که این روزها تمامی ندارد.. سیل حوادث از روبرو، مصائب و مشکلات از پشت، ماشاءلله... یکی از یکی شق تر و رق تر... هر روز کلفت تر از دیروز، به صلابت کوه البرز نجوا میکنند "فقط یک زور دیگر.."