https://t.center/nevisandbdonya
سال ها پیش همه چیز می دانستم،امروز هیچ چیز نمی دانم!
کتاب خواندن یک کشف پیش رونده ی مهیج است تا مدام به نادانی ات پی ببری.
#دورانت
🗯️کپی با ذکر منبع🙏
#نویسندگان_برتر_دنیا
@ketabdostmفایل@Publication20 تبلیغات👈
هنگامی که ریچارد در سال 1997 به آمستردام نقل مکان کرد، خانه ییلاقی خودش که سال ها با هانی در آن زندگی کرده بود را برای فروش گذاشت. در سال 2000 خانواده جدیدی آن خانه را خریدند اما صاحبان جدید خانه تصمیم داشتند تعمیراتی اساسی در ساختار خانه ایجاد کنند، بنابراین با یک گروه بازسازی منزل تماس گرفتند تا آنها در مرحله اول، کف خانه را که حالت بتنی داشت خراب کنند و به جای آن پارکت های چوبی زیبایی نصب کنند اما طی عملیات کند کف بتنی خانه، ناگهان کارگران، جمجمه یک انسان را پیدا کردند و با پیشروی بیشتر، استخوان های دیگری نیز پیدا شد.
صاحبان جدید خانه ییلاقی بلافاصله پلیس را در جریان گذاشتند و بعد از این که اسکلت پیدا شده توسط پزشکی قانونی مورد بررسی قرار گرفت، از روی یکی از دندان های جسد مشخص شد که اسکلت پیدا شده مربوط به هانی - همسر ریچارد کلینکهامر - نویسنده معروف است. با تعیین هویت جسد پیدا شده، پرونده این معمای مرموز که 10 سال حل نشده باقی مانده بود، دوباره به جریان افتاد و این بار پلیس مطمئن بود که ریچارد قاتل همسرش است.
ریچارد کلینکهامر که دیگر 62 سالش شده بود، در آمستردام به جرم قتل هانی دستگیر شد و روز بعد در بازجویی ها به قتل همسرش اعتراف کرد. او گفت 10 سال پیش در یک نزاع شدید با هانی، در حالی که بیش از حد الکل نوشیده بود او را به شدت کتک زده و باعث شده به سر هانی ضربه ای وارد شود و او در دم جلان بدهد. @nevisandbdonya او در ادامه گفت چون می ترسیدم که این موضوع به شهرتم آسیب بزند تصمیم گرفتم جسد هانی را تکه تکه کرده و استخوان های او را در گودالی درون خانه دفن کنم و بعد تمام کف خانه را با بتن بپوشانم. ریچارد در کمال ناباوری توضیح داد که در کتاب «هفت راه سریع برای کشتن همسر» در یکی از داستان های آن طریقه به قتل رساندن و خلاص شدن از شر جسد همسرش را کاملا شرح داده است اما #کارآگاه پرونده اش به این موضوع توجهی نکرده است.
به هر حال « #ریچارد_کلینکهامر » بعد از این اعتراف وحشتناک، در سال 2001 به قتل هانی متهم شده و در سن 63 سالگی به زندان فرستاده شد. او در سال 2003 به دلیل رفتار خوبش و همچنین کهولت سن از زندان آزاد شد و در سال 2007 بالاخره کتاب معروف «هفت راه سریع برای کشتن همسر» را به چاپ رساند. این #کتاب بارها تجدید چاپ شد. به هر حال روانشناسان عقیده داشتند زندگی تاسف بار #ریچارد هنگام جنگ جهانی دوم، رفتار مادرش و همچنین تجاوزی که در دوران کودکی به او شده بود، زمینه ساز این جنایت هولناک و همچنین نوشتن #کتاب معروفش شده است. آنها معتقد بودند که نوشیدن مشروبات الکلی نیز در قتل همسرش بی تاثیر نبوده است. در نهایت ریچارد در ژانویه 2016 در حالی که به تنهایی در منزلش در آمستردام زندگی می کرد در سن 78 سالگی درگذشت و اینطوری بود که زندگی این نویسنده معروف و جنجالی به پایان رسید.
پرونده ناپدید شدن اسرار آمیز #هانی حل نشده باقی ماند اما یک سال بعد از ناپدید شدن هانی، #ریچارد همراه کتاب تازه ای که نوشته بود به نزد ناشر کتاب هایش یعنی ویلیام دانکر رفت و کتاب جدیدش را به او معرفی کرد. کتاب جدیدی که ریچارد نوشته بود، « #هفت_روش_سریع_برای_کشتن_همسر » نام داشت که در آن روش های عجیب و غریب و بسیار وحشتناکی را برای کشتن زنان غرغرو و نافرمان پیشنهاد داده بود اما #ویلیام_دانکر که به خاطر چاپ کتاب های قبلی ریچارد بسیار معروف شده بود، به دلیل این که کتاب جدید ریچارد دارای بخش های بسیار وحشتناک و غیرقابل تحملی بود، حاضر نشد این کتاب را به چاپ برساند.
کتاب تا چندین سال بعد به چاپ نرسید اما بخش هایی از کتاب توسط #مطبوعات به صورت #غیرقانونی و #زیرزمینی در #هلند به چاپ رسید و باعث شد ریچارد بیش از پیش #مشهور شود. در سال های بعد، ریچارد بیشتر اوقاتش را در خانه به نوشیدن و نوشتن کتاب های دیگرش می گذراند.
او نویسنده ای معروف و ثروتمند شده بود. در سال 1997 یعنی هفت سال بعد از ناپدید شدن اسرار آمیز هانی، ریچارد تصمیم گرفت خانه ییلاقی اش را بفروشد و به #آمستردام نقل مکان کند. در آن زمان تمام مردم هلند او را به عنوان #نویسنده آثار #جنایی و #پلیسی می شناختند و دیگر داستان ناپدید شدن مرموز هانی و سوءظن پلیس به قاتل بودن ریچارد کاملا کم رنگ و به فراموشی سپرده شده بود.
ریچارد دائما به برنامه های تلویزیونی دعوت می شد و در مصاحبه های مطبوعاتی شرکت می کرد تا در مورد آثار جدید و قدیمی اش و همچنین در مورد کتاب چاپ نشده «هفت روش سریع برای کشتن همسر»، صحبت کند.
📚📚📚📚 #ریچارد_کلینخر #معرفی_نویسنده علاقه دیگر او در سنین جوانی، نوشیدن الکل و صحبت کردن در مورد کتاب های جنایی بود. به هر حال سال ها گذشت و ریچارد ازدواج کرد اما چند سال بعد همسرش به خاطر اخلاق تند او طلاق گرفت و ریچارد را تنها گذاشت.
در سال ۱۹۷۷ ریچارد با زنی به اسم هانی آشنا شد و با او ازدواج کرد و برای شروع یک زندگی تازه به همراه همسر جدیدش به منطقه ییلاقی «گانزدیک» در شمال شرقی هلند نقل مکان کرد.
بعدها یکی از دوستان قدیمی هانی که به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شده بود گفت که روزی هانی با او تماس گرفته و گفته در آمستردام با مردی بسیار خوش مشرب و خنده رو به اسم ریچارد آشنا شده و با وجود این که ریچارد ۱۰ سال از او مسن تر است و یک بار هم طلاق گرفته اما او عاشق این مرد شده و قصد دارد با او ازدواج کند.