#شاهنامه 📚داستان بیست و دوم
#اولین_جنگ_رستم⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️💫 کیقباد فرمان داد تا تمام مردمان برای جنگ با افراسیاب آماده شوند. رستم برای
اولین بار لباس جنگ پوشید. سپاه را آرایش دادند. مهراب کابلی در دست راست و گستهم جنگی بدست چپ ، قارن رزم زن فرزند کاوه سپهسالار ایران همراه با کشواد پهلوان و رستم در پیشاپیش ایشان حرکت کرده و پشت او پهلوانان پیر ایرانی و در پی ایشان زال با کیقباد . کیقباد فرمان داد تا درفش کاویان را بگشایند
به پیش اندرون کاویانی درفش
جهان زو شده سرخ و زرد و بنفش
سپاه افراسیاب در دست راست ویسه، شماساس و گریسوز در دست چپ و دو لشکر بهم نزدیک شدند. قارن به سپاه توران تاخت و چون چشمش به شماساس افتاد، بزد بر سرش تیغ زهر آبدار و او را نقش بر زمین کرد.
رستم از زال نشان افراسیاب را گرفت به قلب سپاه توران تاخت. افراسیاب را دید و کمرش را گرفت، خدا را یاد و جدا کردش از پشت زین خدنگ. افراسیاب را بر سر دست گرفت تا نزد قباد ببرد ولی، نیامد دوال کمر پایدار. بند شلوارش گسست و از دست رستم بر خاک افتاد . رستم دست دراز کرد ، ربود از سرش تاج،آن سرفراز.
در حالیکه تاج افراسیاب را در آسمان تکان می داد، تاج و کمربند اورا برای قباد فرستاد و رستم به تنهایی سپاه تورانیان را تارو مار کرد.
افراسیاب چون از چنگ رستم رها شد، سپاه توران را رها کرد و خود را به ایوان پشنگ رسانید. او به پدرش گفت: گناه این جنگ از تو بود، ما بیهوده پیمان شکستیم، جنگیدیم اما چه به دست آوردیم؟ هیچ! فرزندان ایرج هنوز حکومت می کنند. اکنون قباد دری تازه از کینه بر تورانیان گشوده و بدتر آنکه زال فرزندی دارد به نام رستم که هیچکس در میدان حریف او نیست. پشنگ برادر خود ویسه را که مردی باهوش و دانا بود با نامه ای در تقاضای صلح با هدایای فراوان روانه ایران زمین کرد.
📚 منبع: گفتار شورانگیز فردوسی
به کوشش : سهراب چمن آرا
⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️💫