سید فیلد میگه شاگردی داشته که میخواسته داستانی با پایان تراژدی بنویسه. دو پرده از داستان رو هم بهخوبی پیش برده بود؛ اما هرکاری میکرد پرده سوم طنز از آب در میاومد؛ پر از شیرین کاری و دیالوگهای خندهدار و طعنههای بامزه. کار شاگردش قفل شده بود و اون هروقت استاد رو میدید فقط معذرتخواهی میکرد که چیزی برای ارائه نداره.
سید فیلد معتقده اگه قراره از شر چنین قفل شدنهایی خلاص شین کافیه چیزی رو که نمیخواین؛ اما داره پیش میره بنویسین. چارهای نیست. بعد میتونین اون رو بذارین کنار؛ چون وقتی چیزی رو که نمیخواین مینویسین، معمولاً چیزی که میخواین خودش رو نشون میده.
اون این راه رو به شاگردش پیشنهاد کرد و شاگردش پرده سوم رو یه کمدی تمام عیار نوشت. چیزی که واقعاً باید مینوشت. بعد که ذهنش خالی شد، متن پرده سوم رو درآورد و گذاشت کنار و حالا که خیالش از چیزی که باید راحت شده بود، توانایی این رو به دست آورد که چیزی که میخواست بنویسه؛ پس پرده سوم همون قدر که دلش میخواست و به محتوا و پردههای قبلی ربط داشت، تراژیک پیش رفت.
اگه در این لحظه قفلین، این روش شاید بتونه بهتون کمک کنه.
@Neveshtan_ba_kotak