درباره خیانت و تنوع طلبی مردان
✅یکی از دوستان میگفت من تا بحال از همه حروف الفبا دوست دختر داشته ام ،یا بعضی ها با چوب خط تعداد این افراد را شمارش میکنند ،مثل اینکه یک مسابقه فتح هست ، در ابتدا با شور و شوق زیاد رابطه را شروع میکنند و بعد از آن ،مثل یک زباله با فرد برخورد میکنند ،همچنین یکی از مراجعینم خانم متاهلی بود که میگفت نفهمیدم رابطه چطور شروع شد (خودفریبی)، بعد از یکی دو بار گفتگو، رفتیم به خونه اش،و رابطه جنسی اتفاق افتاد ، بعد از اینکه کارش تموم شد(دیدن رابطه به عنوان اینکه، کسی کاری میکند) گفت پاشو برو کاری برام پیش اومده ، من هاج و واج موندم و رفتم ،بعدا تو پیام گفت من روشم اینه ،بعد رابطه جنسی دیگه نمیتونم اون زن را تحمل کنم ،و میرم سراغ زن دیگری ،از این نوع مرد ها که بعضا دون ژوان ،تنوع طلب جنسی یا ... نامگذاری میشوند کم پیدا نمیشود ،نیازی نیست همگی به این شدت و بی رحمی باشند ،ممکن است با دو یا سه نفر هم ارتباط ظاهراً عاطفی- جنسی داشته باشد ، و مدام در بین دوستانشان احساس پیروزی در رقابت بزرگ بکنند
✅برخی (عموما مرد ها )هم با جملاتی مثل اینکه هر روز نمیشه
غذای تکراری خورد ،بعضی وقتا هم باید تنوع داد ،کارشان را توجیه میکنند ،و برخی دیگر دست به دامان داروین و تکامل و ژن ها میشوند ،و اثبات میکنند که تنوع طلبی و خیانت در مردها طبیعی و سالم هست
✅در حیوانات سطح بالا ،اصولا اصرار رابطه جنسی بیشتر از طرف نرها هست ،و ماده ها در این امر محتاط تر هستند و دلیلش هم مشخص هست ،نر ها به دنبال اشاعه ژن و نسل خود در سطح نامحدود هستند ،ولی برای ماده ها که سکس به معنی مسولیت سنگین بارداری و پرورش بچه ها هست ،امری حساس هست و اصولا از بین بهترین نرها، پدر فرزندان خود را انتخاب میکند ، پس طبیعی هست که ماده ها جز در فواصلی خاصی راغب به سکس نیستند
✅این مسایل برای انسان که مغزی متفاوت تر و سیستم ذهنی بسیار پیچیده تر و خاص تری را دارد به این شکل صدق نمیکند ،درسته ما در درجه اول مثل بقیه حیوانات هستیم،ولی چرا موقع عصبانیت اصولا هنوعان خودمان را نمیکشیم؟ چون توان سرکوبی داریم ،میتوانیم آن احساس را ناهشیار سرکوب کنیم ،و کارهای زیادی با احساسات و امیالمان بکنیم ،موقع عصبانیت بخندیم ،موقع غم انکار کنیم و خیلی کارهای دیگر ،اصولا اکثر این کارها را میکنیم که عشق و دوست داشتن طرف مقابل را از دست ندهیم ،چون برامون مهم هستند
✅انسان هر چقدر سالم تر باشه عشق و دوست داشتن بر نفرت و خشم غلبه میکند ،هر چقدر بیمار تر نفرتش غالبتر است ، گواه این ادعا هم افراد سایکوپات هستند ،افرادی مثل هیتلر و صدام و ... ،ببینید چقدر نفرت و خشم در حرف ها و اعمالشان غالب هست ، افراد سالم بر عکس این ،عشق اصیل و توان دوست داشتن در رفتار و نگرششان غالب هست ،نه اینکه این دوست داشتن ژست و ادا باشد ،یک جوشش درونی و حاصل ساختار شخصیت سالم است
✅رابطه عاطفی زنده کننده و ارضا کننده نیاز به پیوند و دلبستگی هست ،و شخص مقابل بیش از اینکه اندامش،خودش ، شرایطش تعیین کننده رضایت و آرامش رابطه باشد ،نوع حضور و پیوندش اهمیت دارد ، من داخل رابطه عاطفی هستم چون از این طریق یکی را دوست دارم ،کسی دیگر مرا دوست دارد ،به هم کمک میکنیم رشد کنیم ، و اساسی ترین مساله ارضای نیاز به دلبستگی است که مستلزم انسان دیدن آن فرد هست ،که بدانی او هم نیاز دارد ،مراقبش هستی ،حواست به او هست ،از لذت بردن او هم لذت میبری
و این برهم کنش دو طرفه حس زیبا و پیوندی را ایجاد میکند که میتواند به سکس هم ختم شود ،یعنی سکس نتیجه امنیت و توجه و مراقبت از طرفین در رابطه هست ،به همین خاطر است که افرادی مثل کرنبرگ سکس سالم را نمودی از حس عرفانی میدانند
✅یک زن سالم تا احساس امنیت نکند ،تا از عشق شریکش مطمین نباشد آغوشش را به روی هیچ مردی باز نمیکند ،و لذت روانی عاطفی سکس ،خیلی مهمتر از لذت بدنی هست ، یک مرد هم اگر شریکش را انسان ببیند ، و نیازهایش اهمیت داشته باشد نمیتواند به شکل جدی به خیانت فکر کند چون احساس گناه بخاطر آسیب زدن به عشقش او را رها نمیکند، علاوه بر آن اگر یک انسان بتواند با شریک سالم (انتخاب صحیح) رابطه خوبی داشته باشد همان یک عدد برایش کافی هست ،چون گفتیم مسأله بدن و طعم و مزه دیگر و متفاوت نیست ،مسأله پیوند دو روان و زنده شدن الگوهای سالم و ارضای نیازهای درونی و روانی -جسمی هست ،اگر هم آن یک نفر راضیش نکند ،نفر دوم،سوم ،صدم هم نمیتواند راضیش کند و مثل یک بشکه سوراخ هر چقدر آب داخلش بریزد باز پر نمیشود
✅ولی ظرف انسان های سالم آرام و پر و فارغ از هیاهو هست و مثل کسی که عطش کاذب دارد و مدام آب و نوشیدنی های متفاوت میخورد و سیراب نمیشود نیست
کسی که با یک نفر حالش خوب است نیازی به نفرات دیگر ندارد ،کسی هم که دو نفر راضیش نمیکند،کل دنیا هم سیرابش نمیکند
🆔@Neoravankavi