📚
داستان شیوهای است برای بیان آرزو و اشتیاق ما به فرار بزرگ:
فرار از مرگ
✅ سابقه داستانگویی به یک میلیون سال پیش باز میگردد... روایت ژانرهای بسیاری یافته: اسطوره، حماسه، تاریخ مذهب، افسانه، تبارنامه، قصههای اقلیمی، رمانس، تمثیل، اعتراف، وقایعنامه، هجو، رمان. و هر ژانر چندین و چند زیرمجموعه دارد: شفاهی و مکتوب، مکتوب و منظوم، تاریخی و داستانی. اما همه داستانها صرفنظر از سبک، صدا یا پیرنگ متمایزشان، در یک کارکرد مشترک هستند: کسی درمورد چیزی به کسی چیزی میگوید. و به نظر من همین الگوی به شدت میانذهنی گفتمان است که روایت را اساسا به کنشی ارتباطی بدل میکند. حتی درمورد تکگوییهای پسامدرن...آنجا که بازیگر با خودش حرف میزند و به حرفهای خودش گوش میدهد نیز همواره وجود یک دیگری پنهان که قصه برایش تعریف میشود، بدیهی قلمداد میگردد- این «دیگری» معمولاً «ما» شنوندگان قصه هستیم. به طور خلاصه، آنجا که مولف یا مخاطب به نظر غایب میآیند، درواقع «مستتر» هستند...
✅ داستان هدیه و موهبت رب النوعها به انسان فانی بود تا بتواند جهان را به اندازه خیال خودش معنا کند...
✅ درعالم خیال نگهبانان خوابند، سانسورچیها به تعطیلات رفتهاند و هرگونه موضوع و مضمون سرکوب شده یا مسکوت گذاشته شده میتواند برای اولین بار به زبان راه یابد...
📚ریچارد کرنی،1384،
درباب داستان، ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس.
#لقمه_کتاب
@neocritic