📚
آدمی که زاده زن است
عمری کوتاه دارد، لیک آکنده از عذابهاست
ایوب١۴:١
✅ در بستر سرماخوردگی کتاب
ما ایوب نبودیم را دست گرفتم که بخوانم و تا کتاب را بهپایان نرساندم زمین نگذاشتم. زور روایتهای کتاب خیلی بیشتر از تاثیر کلداستاپ بود.
✅ سیزده روایت از دگرپروایی، از تیمارداری دیگری
«..ولی بار اصلی کار روی دوش مامان و علی بود، سربازهای ارشد، بدون پاداش و بدون ترفیع رتبه. خانه ما قبل از بیماری نفیسه هم قانونهایی داشت، ولی بعدش مامان چند قانون جدید اضافه کرد: کسی گریه نکند، بغض نکند، از خاطرات مریضهای دیگر نگوید، مهمانها درباره بیماری سئوال نپرسند، غریبهها روی فلان مبلها بنشینند که نفیسه موقع امدن و رفتن راحت باشد و آشناترها زیاد شوخی کنند و فضا را شاد نگه دارند»
✅ تیمارداری از دیگریِ در آستانه مرگ، از دیگریِ معلول، از دیگریِ آسیب دیده در جنگ، از دیگریِ مانده زیر آوار زلزله، از دیگریِ فرزندخوانده، از دیگریِ درحال سوختن، از دیگری درحال انقراض، از دیگریِ پیر و فرتوت…
✅روایتها با قلمهایی گیرا و اثرگذار از تجربه آدمهایی نوشتهاند که با انتخاب خودشان یا به جبر، زندگی را برمدار مراقبت از دیگری سامان دادهاند. آدمهایی که یک زلزله سهمگین فهمشان از زندگی را زیرورو کرده است:
«همه چیز را برای مادری با خیال آسوده آماده میکردم. فکر میکردم خیال مادرها را فقط ملاقات با استاد راهنما و شنیدن غرولندهایش میتواند ناراحت کند…»
✅ ناگهان بچه کمتوان، ناگهان سرطان، ناگهان فقدان...کودکی که بزرگ نمیشود، بزرگی که دوباره کودک میشود...ناگهان آتش میافتد به خرمن زندگی و همه چیز از مدار معمول خارج میشود و تو باید برمدار تیمارداری بازتنظیماش کنی؛ گاهی برای تمام عمر…
✅ آدمها تعریف میکنند که چطور در فرایند تیمارداری خودشان و دیگری را از نو شناخته و تعریف کردهاند.
✅ در اغلب روایتها پیرامون تأثیر عمیق و سازنده تیمارداری نوشتهاند. شاید فکر کردهاند سختیهایش را که همه میدانند یا شاید چون اغلب وسط ماجرا هستند در نوشتهها هم خواستهاند روحیه خودشان را حفظ کنند، یا شاید واقعا «من»شان در «تو»شان حل شده است… مگر در روایت آخر.
✅ روایت آخر، قصه پدری تنها با کودکی مبتلا به اوتیسم، بیشتر از باقی روایتها آدم را بهیاد
ایوب میاندازد، وقتی در اوج استیصال مینالد:
«در قعر دوزخ مسکنم دادهاند…»
📚این کتاب را بخوانیم:
ما ایوب نبودیم؛ چند مواجهه با مراقبت از دیگران، ١۴٠٣، به کوشش فاطمه ستوده، نشر اطراف.
#معرفی_کتاب
@neocritic