اریک فروم در کتاب "داشتن یا بودن" توضیح میدهد که:
ما آدمها به جای آنکه زندگی کنیم و باشیم، فقط در حال جمع کردن و "داشتن" هستیم.
ما به پدیدهها به چشم مایملک نگاه میکنیم و به آنها چنگ میزنیم تا پیش خودمان نگه داریم.
ما به جای آنکه دنبال دانستن (ادراک وجودین) باشیم، دنبال جمع کردنِ اطلاعات (فهم ذهنی) هستیم.
به جای آنکه از پول لذت ببریم،
دنبال ذخیره کردن برای آینده هستیم.
به جای آنکه به بچههایمان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم، سعی میکنیم مثل یک دارایی آنها را در کنترل داشته باشیم تا آنطور که ما میخواهیم زندگی کنند و به آنچه ما باور داریم، ایمان بیاورند.
به جای آنکه از لحظهای که در آن هستیم لذت ببریم، سعی میکنیم با عکس گرفتن، آن لحظه و خاطره را همیشگی و تصاحب کنیم.
دوست داریم همیشه جوان بمانیم و سالم، دوست داریم وسایلی که به ما مربوط است، نو و سالم باقی بمانند. در همه اینها ما دنبال "ثبات" و "قرار" هستیم، و از این بابت متحمل اضطراب و رنج میشویم.
در حالیکه در دنیا هیچ چیز ثبات و قرار ندارد، هیچ چیزی "همانطوری که هست باقی نمیماند" و این قانونی است که ما مدام آن را از یاد میبریم. اگر شهامت داشته باشیم و این قانون را بپذیریم که دنیا بیثبات است و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی میرسیم.