🔶پرسش:
تصور «خدا»یی که از او میخواهم فقط به من گوش بدهد و توقعی از او ندارم، راحت نیست. یعنی درک میکنم این مفهوم را بهعنوان غیر خدا، ولی برایم قابل دفاع نیست در جایگاه خدایی. هر چیز دیگری را میتوان جای این خدا نشاند. این خدا بود و نبودش چه فرقی می کند؟
🔷پاسخ:
ببینید، آن خدای دین معیشتاندیش که خلاءهای زندگیشان را پر میکرد، آن خدا اکنون غایب است. آن خدا هیچوقت حاضر نبوده است. فکر میکردند حاضر است. فقط در خیال آنها حاضر بوده است و هراتفاقی که می افتاد میگفتند خداوند کرده است.
میگفت خدا به من یک دختر داده، خدا جان من را حفظ کرده. البته در این که علتالعلل خداوند است بحثی و شکی نداریم اما این که در هر حادثهی خاصی شما پای خداوند را به میان بیاورید و آن را در عرض علل طبیعی بنشانید، خطاست.
آن خدا که چنان نقشی را به عهده اش نهاده بودند هیچ وقت حاضر نبوده است که ما امروز بگوییم غایب است. بلی در خیال عامیان حاضر بود. و آن دینداریی بود که با دیگر اجزا زندگیشان توازن و تعادل داشت.
اما اینکه بود و نبود این خدا برای شما چه فرقی میکند، من جواب سوال شما را دادم. مگر خدا کفش و کلاه است که بگوییم به من میخورد یا نه! و به چه درد من خورد؟
سوال این است که درد شما چیست؟
خدا به هر دردی نمیخورد.
به درد تنهاییهای روح میخورد. به درد عاشقی میخورد.
بهدرد پرستش و ستایش میخورد و همه ما عمیقا به این نقشها احتیاج داریم.
خداوند العیاذ بالله کارگر خانه نیست که اگر لولهی آب ترکید تعمیر بکند. ما چون از خداوند این انتظارات را داریم، بعد میگوییم چرا آن کارگر نیامد. خوب این اشتباه است.
عرفای ما میگفتند:
ما ز دوست غیر از دوست مقصدی نمیخواهیم
حور و جنت ای زاهد بر تو باد ارزانی
منتهی این خدا در حاشیه بود. اکنون برای توازن با زندگی مدرن باید خدایی را که قبلا در حاشیه بود به متن بیاوریم. آنگاه حضورش با غیبتاش تفاوت بسیار پیدا خواهد کرد. آن خدای انسانواری که فکر میکردیم حاضر بوده و اکنون غایب شده است، هیچگاه حاضر نبوده است. و این خدایی که همیشه حاضر، لکن در حاشیه بوده است، اکنون باید در متن حاضر بشود. آنگاه ما با خداوند بطور کامل رابطهی دیگری پیدا خواهیم کرد و متون دینی را هم به طور دیگری خواهیم فهمید.
#عبدالکریم_سروش@DrSoroush🆔 @sitenedayeazadi