🟢چیستی سقوط سیاسی!
✍️محمود شفیعی
سقوط سیاسی میتواند دو معنای متفاوت داشته باشد: ۱. تغییر رژیم سیاسی. ۲. از بین رفتن مشروعیت سیاسی.
سقوط به معنای تغییر رژیم سیاسی محل بحث این یادداشت نیست. در معنای دوم (از بین رفتن مشروعیت سیاسی)،
سقوط سیاسی به سه شیوه متفاوت، هر چند مرتبط به هم، ممکن است اتفاق بیفتد.
الف.
سقوط دینی: به این معنا که از منظر هنجارهای دینی نتوان مشروعیت رژیم سیاسی را توجیه کرد. اگر یک رژیم سیاسی نتواند حداقل های کارویژه خود را عادلانه تحقق بخشد. (طبق نامه ۵۳ نهج البلاغه، چهار کارویژه اصلی حکومتها، جمع مالیات، تضمین امنیت خارجی، آوردن نظم داخلی و ایجاد آبادانی یا همان رفاه و توسعه است) در ادبیات دینی، آن رژیم سیاسی ذیل حکومت های جور قرار میگیرد و از ذیل رژیمهای مشروع خارج میگردد.
ب.
سقوط جامعه
شناختی: اگر یک رژیم سیاسی رضایت اکثریت مردمان کشور را از دست دهد، با نگاه
جامعه
شناختی چنان رژیمی مشروعیت ندارد. در نگاه
جامعه
شناختی، حکومتها از دو چهره خصوصی و عمومی برخور دارند. چهره خصوصی حکومت در تامین منافع طبقات قدرتمند و حفظ بقای خود حکومت، بازتاب مییابد. در مقابل، چهره عمومی دولت، مربوط به خدماتی است که نیازهای گوناگون
جامعه را برطرف می سازد. بهداشت و سلامت، آموزش و فرهنگ، انسجام اجتماعی، حل اختلافات، ایجاد رفاه و توسعه، حفظ حوزههای خصوصی گروههای مختلف و بسط آزادیهای شناخته شده و اموری از این قبیل، مثالهایی برای خدمات عمومی و نشان دهنده چهره عمومی حکومتها به شمار میروند. حکومت درصورتی میتواند رضایت اکثریت را تحصیل کند که در انجام این وظایف برای همگان موفق عمل کند و گرنه آن حکومت مشروعیت خود را از دست خواهد داد.
ج.
سقوط عقلی-فلسفی: اگر با تحلیل عقلی نتوان حکمرانی حاکمان را توجیه کرد، آن رژیم سیاسی نامشروع است. مهمترین توجیه عقلی رژیم های سیاسی در جهان کنونی، نمایندگی حکومت از اراده ملتها است. حکومت، با تحلیل عقلی، به معنای اداره ملکیتهای مشترکی چون جان، مال، ناموس و مذهب است. مالکیت این امور ، در وجه اجتماعی، متعلق به همگان است نه حکومت و حاکمان. در تحلیل فلسفی حاکمیت اصلی از آن ملت است و حاکمیت عملی حکومت به نمایندگی از آنان صورت می گیرد. بر این اساس، اگر حکمرانی مبتنی بر یک دموکراسی انتخاباتی آزاد و سالم نباشد، رژیم سیاسی نامشروع خواهد بود.
لازم به یادآوری است که اگر حکومتی مشروعیت
جامعه
شناختی و عقلی را نداشته باشد، از نظر شرع نیز نامشروع خواهد بود. دلیل این است که هر آنچه با عقل قابل توجیه نباشد از منظر شرع و دین هم توجیهناپذیر خواهد بود. همچنین حکومت بر مردم بدون رضایت آنان، طبق روایات معتبر و بعضی از تفسیرها از آیه عدل و امانت (ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل)، نامشروع است.
با این توضیح، هر گاه سخن از
سقوط رژیم سیاسی می شود، همیشه تغییر رژیم سیاسی منظور نیست؛ بلکه گاهی منظور فروکش کردن مشروعیت آن در معناهای گوناگون است. در جهان اسلام رژیمهای زیادی برپا شده، و کم و بیش، پایدار مانده اند؛ بدون اینکه مشروعیت سیاسی کافی داشته باشند. در طول تاریخ بلندمدت جهان اسلام، بسیاری از حاکمان اموی و عباسی با زور و غلبه بر اریکه قدرت نشسته اند و بنام خدا و اسلام، ستمگرانه، از مردم اطاعت گرفتهاند؛ اما مشروعیت نداشتهاند. در دوره معاصر ایران، از صفویه تا پهلوی، بسیاری از حکومتها نامشروع بودند. در جهان معاصر و در اروپای قرن بیستم، فاشیسم، نازیسم و کمونیسم برای چندین دهه حکومتهای نامشروع برپا کردند، بدون اینکه تغییر کنند.
نتیجه گیری: هر حکومتی اگر دغدغه حفظ نظام را دارد و از
سقوط هراسان است، باید بداند که نه
سقوط صرفا تغییر رژیم سیاسی است و نه حفظ نظام به صرف حفظ کردن منافع خصوصی حکومت، تحقق مییابد. اگر حکومتی توانست با اهتمام به چهره عمومی قدرت سیاسی، امانتداری خود را اثبات کند و با انجام موفق کارویژههای ذاتی خود مانند رفاه و توسعه، آسایش و امنیت بیرونی و آرامش درونی همگانی، رضایت اکثریت را تحصیل نماید، به واقع، نظام را حفظ کرده است. اما اگر در راضی کردن عموم مردم شکست خورد، چنین حکومتی اگر بماند، فقط خودش را حفظ کرده است.
منبع: تلگرام نویسنده
#سیاست #بحران_مشروعیت #سقوط_جامعه_شناختی#مهسا_امینی#محسن_شکاری#نه_به_خشونت#زن_زندگی_آزادیhttp://www.nedayeazadi.net/1401/12/43290nedayeazadi.netinstagram.com/nedayeazadinetfacebook.com/nedayeazadinettwitter.com/nedayeazadinett.center/sitenedayeazadiyoutube.com/@nedayeazadinetaparat.com/nedayeazadi.net🆔@sitenedayeazadi | سایت ندای آزادی