🟢حسین مکی در ۲۸ مرداد چه کرد؟ دو خاطره
🖊حسن یوسفی اشکوری
📌این روزها به مناسبت هفتادمین سالگرد
#کودتای۲۸مرداد علیه دولت ملی
#دکتر_محمد_مصدق، که با مدیریت نهادهای امنیتی دو دولت آمریکا و انگلیس و با همراهی
#محمدرضاشاه و دربار عملی شد، حرف و سخن بسیار گفته شده و میشود. گزیده سخن آن است که، هر ایرادی به مصدق و دولتش وارد باشد، اما دیگر نمیتوان اصل وقوع کودتای خارجی علیه دولت مصدق را کتمان کرد و یا مفتضح تر آن رخداد ضد ملی و شوم را «قیام ملی» نامید. وقتی عاملان و آمران کودتا خود به وقوع کودتای از پیش طراحی شده اذعان میدارند و حتی اسنادش را پس از سالها منتشر میکنند، دیگر چه جای طرح مدعیات واهی و پوچ و گزافی چون انکار کودتا و حتی بالاتر طرح این دعوی که این مصدق بود که علیه شاه کودتا کرد و نه شاه علیه مصدق! وقتی امروز مشخص شده که حتی فرمان عزل مصدق و انتصاب زاهدی به عنوان نخستوزیر در مقطعی انجام شده که هنوز مجلس هفدهم منحل نشده بود، چگونه میتوان ادعا کرد که شاه حق داشته است فرما عزل او و نصب دیگری را صادر کند؟ راستی شگفت است!
📌در اوایل انقلاب و در اوایل کار مجلس اول بود که از انتشار کتاب دو جلدی «خلع ید» (کتاب سیاه) اثر حسین مکی، که مدتی پیش انتشار یافته بود، باخبر شدم. من به دلایلی در آن اوان بسیار علاقهمند بودم که درباره نهضت ملی و به ویژه اختلاف مصدق و کاشانی بیشتر بدانم. از این رو هر مطلبی در این باب را میخواندم و هر سخنی را میشنیدم. کتاب خلع ید را تهیه کرده و با علاقه خواندم. در آنجا مکی بارها از مهندس بازرگان نیز یاد کرده بود که نماینده دولت مصدق برای اجرای خلع ید از انگلیسیها بوده و برای تحقق این امر به آبادان رفته بود.
📌در آن زمان هنوز با بازرگان و دوستانش آشنا نشده و ارتباطی پیدا نکرده بودم. پس از خواندن کتاب مکی روزی یادداشتی برای مهندس بازرگان فرستادم. در آن یادداشت نوشته بودم که کتاب مکی را خواندهام و در آنجا بارها از شما نام برده، خواستم نظر شما را در مورد حسین مکی بدانم. ضمنا نوشته بودم پاسخ را لطفا مکتوب بدهید.
📌اما بازرگان پاسخی نداد تا این که کار مجلس تمام شد (احتمالا برای تنفس معمول). در آن زمان بازرگان به آرامی به طرف من آمد و گفت:
یوسفی اشکوری شما هستید؟ بعد اشارتی کرد به یادداشت که در دستش بود و افزود: این مطلب را شما نوشتهاید؟ پاسخ مثبت دادم. لبخندی زد و گفت: اگر مایل هستید چند کلمه صحبت کنیم. استقبال کردم. روی صندلی نشستیم.
📌بازرگان اول پوزش خواست از این که پاسخ مکتوب نداده و با لبخند و با بیان طعنهآمیزی گفت: چون شما را نمیشناختم، گفتم شاید میخواهید پروندهای در اثبات جرم برای من تشکیل دهید که تقاضای پاسخ مکتوب کردهاید! بعد لبخند تلخی زد و افزود: آخر، شما روحانی هستید! توضیح دادم، چنین قصدی نبوده و فقط میخواستم نظر شما را به طور مستند داشته باشم.
🌐لینک متن کامل
#حسین_مکی #حسن_یوسفی_اشکوری🌐nedayeazadi.net🌍ندای آزادی در شبکه های اجتماعی:
🌐🌐🌐🌐🌐 nedayeazadinet
🆔@nedayeazadinet | ندای آزادی