🟢اصلاح یا تغییر قانون اساسی!
✍️مصطفی قهرمانی
آیتالله خمینی در سخنرانی مشهور خود در بهشتزهرا به هنگام بازگشت اش به ایران در ۱۲بهمن ۱۳۵۷ گفت: “به چه حقی ملّت پنجاه سال [پیش] از این، سرنوشت ملّت بعد را معین میکند سرنوشت هر ملّتی به دست خودش است.”
این سخنان که هم آنروز اشتباه بود و هم امروز پس از گذشت بیش از ۴۴ سال. متأسفانه این دیدگاه از آنهنگام وارد فرهنگ سیاسی ایران گردید و به تبعیت از آیتالله خمینی هنوز هم مبنای یک استدلال غیرفنی رایج قرار میگیرد که “چون نسل من و نسل قبل از من و نسل بعد از من به
قانون اساسی رای ندادهاند و یا در زمان تصویب آن به دنیا نیامده بودند و یا دیگر آنرا قبول ندارند پس باید
تغییر کند.”
این گزاره شبهه برانگیز میرود به یک غلط مصطلح و یک باور سیاسی خطرناک تبدیل گردد که میتواند بنیان حقوقی و ثبات سیاسی هر ملک و ملتی را دچار مخاطرات جدی نماید.
جایگاه و ارزش
#قانون_اساسی به عنوان منشور همزیستی ملّتها در اقتدار و ثبات آن میباشد امّا همین منشور اقتدار و کیان ملّی باید همواره امکان جرح و تعدیل و اصلاح در اصول خود را داشته باشد زیرا که نیازها و متغیرهای جدید سیاسی، اقتصادی و بینالمللی در طول زمان بایستی این امکان را داشته باشند که در ساختار آن لحاظ و ادغام بگردند. بر این مبنا اصلاح و حتی
تغییر دمکراتیک و
قانونمند
قانون اساسی همانطور که در متن
قانون اساسی موجود نیز منظور گردیده است نه فقط نباید ممتنع نباشد بلکه یک ضرورت است حتی اگر توسط کسان و نسلهایی که در شکلگیری آن مشارکت داشتهاند نیر استجابت به آن در نگاه نخست دیده نشود.
فهم انسان از واقعیتها و چالشهای سیال پیرامونیاش و پاسخهای ارائه گردیده به آنها بایستی همواره در معرض حک و اصلاح مستمر قرار گیرد و این سنتی است رایج در تمامی جوامع
قانونمند دنیای ما. امّا مبنای استدلال باید قطعاً حقوقی باشد و نه تاریخی و نه سیاسی. کسانی که جهت برونرفت از شرایط مخاطرهآمیز امروز میهن ما شعار براندازانه “
قانون اساسی جدید” میدهند یقیناً در انتخاب شعار آزادند امّا باید حتمآ به افکار عمومی اعلام کنند از چه طریقی و با چه سازوکاری میخواهند آنرا عملیاتی سازند. اصلاح و
تغییر اصولی از
قانون اساسی موجود شعاری «اصلاحطلبانه» و نه «براندازانه» است که در یک جامعه
قانونمند دست یافتن به آن متضمن شعارها و حرکتهای ساختارشکنانه نمیباشد زیرا که در متن
قانون تمامی معابر و فرآیندهای حقوقی جهت انجام آن درنظر گرفته شدهاند.
امر مسلم اینست که ادامه وضعیت بحرانی موجود نه به صلاح ملک است و نه ملّت. حال این انتخاب هم با شهروندان منتقد وضع موجود است و هم با بخش متصلب و مستقر حاکمیت. آنها هستند که در نهایت میتوانند و باید مشخص کنند که اصلاحات را میخواهند یا براندازی را.
یگانه راهحل معقول و کمهزینه هنوز هم به باور بسیاری از دوستداران این کشور گذار مبتنی بر توافق و اجماع است بین جامعه مدنی معترض و حاکمیت مستقر. این توافق و اجماع اما هیچگاه شکل نخواهد گرفت تا زمانیکه این هر دو حاضر به پذیرش موجودیت یکدیگر نباشند. نیروی مخالفی که حاضر به مفاهمه و مصالحه با حاکمیت کشورش نباشد در نهایت یا ابتر و بیخاصیت خواهد شد و یا به دامن بیگانگان درخواهد غلتید. حاکمیتی هم که توانایی آشتی و مصالحه و نمایش «نرمش قهرمانانه» در برابر شهروندان خود را نداشته باشد در نهایت مورد خشم و غضب تاریخ قرار خواهد گرفت و همانند شاه مجبور به بیان و تأئید جمله حقارتآمیز “من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم” خواهد گردید.
به قول استاد سخن سعدی شیرازی:
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
#قانون_اساسی#اصلاح_قانون_اساسی #تغییر_قانون_اساسی#مصطفی_قهرمانی#مهسا_امینی#محسن_شکاری#نه_به_خشونت#زن_زندگی_آزادیhttp://www.nedayeazadi.net/1401/12/43213🆔@sitenedayeazadi | سایت ندای آزادی