View in Telegram
غزل شمارهٔ ۱۴۰ دلبر بِرَفت و دلشدگان را خبر نکرد یادِ حریفِ شهر و رفیقِ سفر نکرد یا بختِ من طریقِ مروت فروگذاشت یا او به شاهراهِ طریقت گذر نکرد گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دلِ سنگش اثر نکرد شوخی مکن که مرغِ دلِ بی‌قرارِ من سودایِ دامِ عاشقی از سر به درنکرد هر کس که دید رویِ تو بوسید چشمِ من کاری که کرد دیدهٔ من بی نظر نکرد من ایستاده تا کُنَمَش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد #حافظ https://t.center/hafezanh 🎙#حمیدپورخواجه https://t.center/HamidDeklameh @navaydell اینستاگرام https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby 🎼#تار #استادفرهنگ_شریف
Telegram Center
Telegram Center
Channel