View in Telegram
غزل شمارهٔ ۱۳۹ رو بر رَهَش نهادم و بر من گذر نکرد صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد سیلِ سرشک ما ز دلش کین به در نَبُرد در سنگِ خاره قطرهٔ باران اثر نکرد یا رب تو آن جوانِ دلاور نگاه‌دار کز تیرِ آهِ گوشه‌نشینان حذر نکرد ماهی و مرغْ دوش ز افغانِ من نَخُفت وان شوخْ‌دیده بین که سر از خواب برنکرد می‌خواستم که میرَمَش اندر قدم چو شمع او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد جانا کدام سنگدلِ بی‌کفایت است کاو پیشِ زخمِ تیغِ تو جان را سپر نکرد؟ کِلکِ زبان‌بریدهٔ حافظ در انجمن با کس نگفت رازِ تو تا تَرکِ سر نکرد #حافظ https://t.center/hafezanh 🎙#حمیدپورخواجه https://t.center/HamidDeklameh @navaydell اینستاگرام https://www.instagram.com/invites/contact/?i=poefyi707no&utm_content=iscgrby 🎼#استادفرهنگ_شریف
Telegram Center
Telegram Center
Channel