《بخش اول》
卐
@IRAN_NAZISM 卐
⚔🛡#خشایارشاه یک از قدرتمندترین امپراطور آریایی در ایران:(بر خلاف توهمات و دروغ فیلم توطئهایی 300)
سخن از مردی است که نه در تاریخ وطنش چنان که باید شناخته شده و نکات ضعف و قوت شخصیت او مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است و نه در سرزمینهای دیگر و در میان مردمی که به واسطه لشکرکشی او به یونان به عنوان مهد فرهنگ و تمدن کهن غرب کینه توزانه و نفرتانگیز به وی مینگرند؛ به ویژه آن که او را بر هم زننده و سوزاننده مرکز آن تمدن،آتن،میدانند.
نام، تبار و آغاز پادشاهی:
خشایارشاه یا آنگونه که شهرت یافته است، خشایار شاه چهارمین پادشاه سلسله هخامنشیان بود که از ۴۸۶ تا ۴۶۵ قبل از میلاد بر گسترهای پهناور از جهان باستان فرمانروایی داشت.
این گستره پهناور از یکسو به رودهای جیحون(آمودریا) و سیحون(سیردریا) و سرزمین ایرانی سغدیانا و از غرب تا دانوب، یونان، نیل و سرزمینهای پیرامون مصر(لیبی و حبشه) میرسید
نام و نشان خانوادگی این پادشاه بیانکننده آن است که فرزند داریوش بزرگ، نواده ویشتاسپ و از دودمان آریارمنه هخامنشی بود.
ایران در دوره هخامنشیان بستر شکوفایی یکی از مهمترین تمدنهای جهانی بود. از زمانیکه کوروش کبیر با تسامح و تساهل، آزادی فکر، قدم و قلم، در راه آبادانی این ملک گام برداشت، راه رسیدن به دولت جهانی فراهم شد و ایرانیان به تدریج گستره جغرافیای فرهنگی و تاریخی خود را از ورارود (ماوراءالنهر)؛یعنی جیحون و سیحون در شمال شرقی تا سند و پنجاب در جنوب شرقی و از دریای سیاه و کشور یونان تا مدیترانه و کرانههای رود نیل در مصر و حتی لیبی و حبشه و دیگر سرزمینهای دوردست آن روزگار گسترش دادند. بدین سان خشاریاشا پس از داریوش بزرگ وارث سرزمینی عظیم بود که اقوام گوناگون در آن به سر میبردند.در واپسین سالهای حیات داریوش جنگهای ایرانیان و یونانیان همچنان ادامه داشت
آسیای صغیر که خاستگاه پادشاهی «لیدیه» به مرکزیت«سارد»بود و سرزمینهای کرانه شرقی دریاهای مرمره، اژه و مدیترانه که «ایوننشین» خوانده میشدند، بستر این جنگها بودند.اگرچه داریوش به درون اروپا نیز گام نهاد، دانوب را درنوردید و تنها در نبرد ماراتن متوقف شد،اما جنگهای ایران و یونان پس از وی همچنان ادامه یافت. بدینسان راه پدر را پسر؛یعنی خشایارشا در پیش گرفت.
فتوحات خشایارشا:
شش سال نخست حیات سیاسی و پادشاهی خشایارشا،آکنده از حوادثی است که کاردانی او را به نمایش میگذارد؛ از جمله سرکوب شورش مصر که پس از مرگ داریوش رخ داد
معمولا پس از مرگ هر پادشاهی شورشهایی برای تصاحب قدرت در نواحی مختلف به وقوع میپیوندد. پس از مرگ داریوش هم، چنین شد و نخستین آنها مردم مصر بودند که در فاصله دور از مرکز حکومت هخامنشیان و عمق فرهنگی آن سرزمین دیرپا، در سراسر سالهای حاکمیت ایرانیان بر آن سرزمین خاستگاه شورشها و دشواریهایی میشده است
در ابتدای فرمانروایی شاه جدید نیز طغیان فراگیری ظاهر شده بود که لازم بود شاه برای سرکوبی آن و ایجاد آرامش دوباره، به آنجا عزیمت کند.
خشایارشا، در آغاز پادشاهی با سپاهی نیرومند عازم مصر شد و با وجود مقاومت شدید مصریان، شورش را فرو نشاند. خبیش (خبیشه)، یا کسی که یاغی شده بود و خود را فرعون مصر میخواند، فرار کرد، همدستانش مجازات شدند و ارتش ایران توانست که نظم و امنیت را بدان سامان بازگرداند.
پس از این خشایارشا، برادر خود «هخامنش» را والی یا ساتراپ مصر کرد و بیآنکه تغییرات عمدهای در ارکان سیاسی- اجتماعی آن سرزمین وارد آورد، سکان امور را به دستگذشتگان داد. نخبگان و روحانیون مصری حقوق و اختیارات پیشین را بازیافتند و شاه نیز به خاک وطن بازگشت.
این نخستین سفر جنگی شاه بود که خود در راس قوا قرار داشت.
همزمان با گرفتاریهای مصر،بینالنهرین نیز دستخوش آشوب شد و شهر تاریخی بابسر به عصیان برداشت.«بعلشی مانی» رهبر این شورش و عنوان«شاه بابل» را بر روی خود گذاشته بود.
ولی با تدبیر به هنگام
خشایارشاه، این شورش هم خنثی و ظرف ۱۵روز به غائله خاتمه داده شد
لشگرکشی به یونان و دلایل آن:
داریوش به واسطه کدورتی که از واقعه ماراتن حاصل شده بود، درصدد بود که آن واقعه را جبران و نیروی مجهزی برای به تمکین درآوردن یونانیها اعزام دارد.
بیشک، مرگ او وقفهای در تدارکات امر ایجاد کرد و نیروهایی که برای لشگرکشی به یونان آماده شده بودند، ناگزیر شدند که تحت فرماندهی خشایارشا، برای آرامش مصر به کار گرفته شوند. پس از آن نیز شورش بابلیان، مدتی را به خود اختصاص داد و شاه جدید لازم دید تا به امور متفرق قلمرو پهناور خود سرو سامان دهد و با خاطری آسوده، به جنگ جهانی بپردازد.
#ایرانشهری #جنبش_اجتماعیملی_نوینایرانشهری卐
@IRAN_NAZISM 卐