#برشی_از_کتاب پسر دودی، بطری نوشابه را تکان داد.
بعد در آن را باز کرد.
ناگهان از بطری نوشابه دود بیرون آمد.
دود خاکستری دوروبر پسر را گرفت
و بعد تبدیل به یک
#غول بزرگ شد.
غول دست روی سینهاش گذاشت و گفت:
«من
غول آرزوهای تو هستم. هر آرزویی که داری بگو!»
💫فکر میکنید توی این داستان
غول از اینکه تصمیم گرفت آرزوهای پسر را برآورده کند پشیمان میشود؟
💫 🤨این تصویر فقط یک نمونه از بلاهایی است که پسر به سر
غول میآورده!
🥴📗 #پسر_دودی_و_غول_نوشابهای @nardebanbooks