🦕سموئل ترسوزوروس از خیلی چیزها میترسد. او از عنکبوت، صداهای عجیب، سایهها در شب، و تنها ماندن میترسد. زیر ملافه پنهان میشود. دوست ندارد مادرش شبها چراغ اتاق را خاموش کند. از پدرش میخواهد که هرشب زیر تخت او را نگاه کند. او از گم شدن هم میترسد.وقتی هم کسی به او میگوید یک دایناستور قلدر نزدیکشان است باز هم میترسد. آیا روزی می رسد که او بر ترسهایش غلبه کند؟
🦖 آنا عصبانیوزوروس، یک دایناسور بسیار #عصبانی است. وقتی برادرش موقع بازی از او میبرد🏓 یا وقتی نمیتواند برنامهٔ تلویزیونی دلخواهش را ببیند عصبانی میشود.📺 آنا عصبانیوزوروس، گاهی به این دلیل عصبانی است که برادر یا خواهرش هدیه گرفتهاند و او هدیه نگرفته است.🎁 آنا اغلب وقتی عصبانی است فریاد یا نعره میکشد.🤨 گاهی فریادش انقدر بلند است که پنجرهها میلرزد و همه چیز از قفسه پایین میافتد.
🦕سموئل ترسوزوروس از خیلی چیزها میترسد. او از عنکبوت، صداهای عجیب، سایهها در شب، و تنها ماندن میترسد. زیر ملافه پنهان میشود. دوست ندارد مادرش شب ها چراغ اتاق را خاموش کند. از پدرش میخواهد که هرشب زیر تخت او را نگاه کند. او از گم شدن هم میترسد.وقتی هم کسی به او میگوید یک دایناستور قلدر نزدیکشان است باز هم میترسد. آیا روزی می رسد که او بر ترس هایش غلبه کند؟
🦖 آنا عصبانیوزوروس، یک دایناسور بسیار عصبانی است. وقتی برادرش موقع بازی از او میبرد🏓 یا وقتی نمیتواند برنامهی تلویزیونی دلخواهش را ببیند عصبانی میشود.📺 آنا عصبانیوزوروس، گاهی به این دلیل عصبانی است که برادر یا خواهرش هدیه گرفتهاند و او هدیه نگرفته است.🎁 آنا اغلب وقتی عصبانی است فریاد یا نعره میکشد.🤨 گاهی فریادش انقدر بلند است که پنجرهها میلرزد و همه چیز از قفسه پایین میافتد.
جیدنِ حسودوزوروس دایناسور خیلی حسودی است. او به همه چیز و همه کس حسادت میکند. هرچه بیشتر حسودی میکند، چشمان سبزش بیشتر برق میزنند. او به مهارت برادرش در بازی حسودی میکند. به پسرعمویش حسودی میکند چون به نظرش میآید که خیلی بیشتر به مسافرت میرود. او حتی به دایناسور همسایه هم حسودی کند. اما زندگی که نمیتواند همین طوری پیش برود. یک جایی ، یک روزی باید اتفاقی بیفتد. ایا او می تواند روزی حسادت را کنار بگذارد؟
ویلیام نگرانوداکتیل #دایناسور کوچکی است با نگرانیهای بزرگ.🤨 او از تاریکی میترسد و نگران است که به اندازهی دوستانش خوب نباشد.🤔 نگران است که شب ها صبح نشوند.🧐نگران است که نتواند به اندازهی دیگران بپرد.☹️ نگران مدرسه رفتن است.نگران است موقع بسته شدن در آسانسور بالهایش لای در گیر کند.🤪او خیلی خیلی نگران است. یک همیشه نگران واقعی!