📕 #آوا_در_آینهنوشته؛
#فائزه_دائمی#رمان_نوجواندختری پانزده ساله، قد بلند و چهارشانه به اسم
آوا با موهای بلند خرمایی رنگ. کتاب «
آوا در آینه» درباره اوست.
او که آرزوهای بزرگ
در سر دارد و کم و بیش
در راه رسیدن به آنهاست. راه هم که همیشه صاف و هموار نیست. یک وقتهایی سنگ بزرگ بد دستی هوار میشود توی زندگی آدم و کل جاده منتهی به آرزوهایت را میپوشاند...
آوا اولش فکر میکند که خودش میتواند از پس سنگ سنگین بربیاید، اما همه زورش هم کافی نیست. خسته و ناامید و ترسیده و تنهاست. همین است که چندتایی کمک از راه میرسند و اِهن و اوهون کنان سنگ سنگین بد دست را هل میدهند به کنار جاده، به ته دره، به جایی که جز خاطرهاش چیزی برای
آوا باقی نماند.
سنگ کیست؟ مردی که قرار بود دست
آوا را بگیرد، پا به پا ببرد و راه و چاه آرزوهایش را نشانش بدهد، مردی که
آوا عمو صدایش میزد، رفیق گرمابه و گلستان بابایش...
کمک هایی که سر و کله شان پیدا میشود چه؟ رفیق و معلم و مامان و اتاق روشن و آنتیگونه. نمایشنامه ی یونانی ای که دست
آوا را گرفت، از جا بلندش کرد، گرد و خاک رخت و لباسش را تکاند و یادش آورد که میتواند از پس همه سنگهای ریز و درشت زندگیاش بربیاید، عمو کامران که چیزی نیست.
این کتاب شصت صفحه ای که محصول انتشاران فنی تهران(کتابهای نردبان) است، کاغذش از جنگلهای صنعتی پایدار تهیه شده و هفت هزار تومان قیمت دارد. بهتر است هرچه زودتر دست به کار شوید برای خریدنش، چون چاپ اول است و دو هزار تا تیراژ
😊#معرفی_کتاب #با_نویسنده 📚 #کتابهای_نردبان @nardebanbooks