#واژگان
-سالارِ ماه از کمان اندرآمد بهکین: احتمالأ اصطلاحی نجومی دربابِ موقعیت ستارهها و دربیانِ موقعیتِ گشتاسپ نسبت به اسفندیار.
-بیابان گذاشتن: به راهِ بیابان رفتن، از بیابان گذشتن
-سیحون بریدن: از سیحون عبور کردن
-دست برآوردن: نیایش کردن
-چندین مپای: هیچ درنگ نکن.
-نراند بهراه هیچ و بیره شود: اصلاً از راهها نرود و فقط از بیراههها برود (که ناشناخته بماند یا زودتر برسد).
-از ایران هراسان و آگه شود: اخبارِ ایران را بشنود و (با شنیدنِ آنها) بترسد.
-جادو: افسونگر؛ کاربلد
-گذارندهراه: تیزرو
-نهفتهپژوی: کسی که پیداوپنهان و زیروبالای کاری را درآورد؛ کاربلد.
-چه بایدهمی: هرچه لازم است.
-پژوهندهی راز: کارآگاه، جاسوس
-بهرخ زمین رُفتن: جارو کردنِ زمین با صورت؛ کنایه از بهخاک افتادن به احترام.
-پراگنده: پراکنده، پخشوپلا. سپاهیان در آنروزگار ظاهراً مزدور بودهاند و صرفاً در مواقعِ نیاز و با گرفتنِ مزد بهخدمت درمیآمدهاند و پس از آن به کارِ خود برمیگشتهاند.
-بدو بازخواندند لشکرش را: لشگرش را به خدمتِ او فرا خواندند.
-گزیده: برگزیده، کاربلد
@namebastan