#واژگان
-نیاید خود این هرگز اندر شمار: کنایه از اینکه اصلاً جای بحث و گفتوگو نیست. روشن و بدیهیست.
-پدر زنده و پورْ جویای گاه: (درحالیکه هنوز) پدر زنده است پسر چشم به پادشاهی دارد.
-اینک پسر که آهنگ دارد بهجایِ پدر: بفرمایید، این است پسری که قصدِ جا (تختِ پادشاهیِ) پدرش را کرده.
-فرمان تو راست: فرمان فرمانِ توست.
-توراام من و بند و زندان تو راست: من و زنجیر و زندان همه ازآنِ تو (مطیعِ تو)ایم.
-دل درست است و آهسته هش: تن ایمن است و جان بردبار.
-زین مگذرید: اینکار را کنار نگذارید؛ فراموش نکنید یا در انجامش تأخیر نکنید.
-چون اندر گره کرده بُد گردنش: وقتی گردنش در زنجیر نهاده شد.
-ز تختش بیفگند و برگشت بخت: از تختِ (شاهی) افتاد و روزگار عوض شد.
-اینند: اند؛ چندین
بدانتنگیاندر همیزیستی: در تنگیِ آن(زندان) زندگی میکرد.
-زمان تا زمان: همیشه
@namebastan