View in Telegram
#واژگان -ریغ: آلودگی، پلیدی؛ کینه، نفرت -بیاشیفته: آشفته و خشمگین کرده. -همی تا بدین‌اندرون بود شاه: در همین‌کار بود شاه (که...) -باره چمنده: باره‌ی چمنده؛ اسبِ تیزرو -برش را ببوسید و نامه بداد: (جاماسپ) بالای نامه (جای مُهرِ شاه) را بوسید و سپس نامه را به او (اسفندیار) داد. یا جاماسپ سینه‌ی اسفندیار را بوسید و نامه را به او داد. -بیراه کردن: از راه به‌در بردن، فریفتن -چه بینی مرا اندرین روی‌ کار؟: صلاحِ مرا در این‌کار چه می‌دانی؟ -نه نیکو کند کار با من‌ پدر: پدر کارِ خوبی درحقّ من‌ نمی‌کند. -برون‌ برده‌ باشم سر از کهتری: سر از بندگی کشیده باشم. نافرمانی کرده باشیم. -به‌دانندگی پیر و بر تن جوان: در دانش پیر و جسماً جوان. -چنین است روی: صلاح چنین است. -بر این بیستادند: تصمیم‌شان این شد. بر این توافق کردند. -پورِ خسرونیاز: پسری که مایه‌ی نیازِ شاه است؛ پسری که شاه نیازمند اوست. -و عودش بر آتش همی‌سوختند / تو گویی همی رامش افروختند: و عود بر آتشِ (مجلسِ) او سوختند. گویی با (این‌کار) خوشی‌اش را روشن کردند؛ مایه‌ی خوشیِ (بیش‌ترِ) او‌ شدند. @namebastan
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily