دست به نقد

Channel
Logo of the Telegram channel دست به نقد
@naghdiismPromote
560
subscribers
265
photos
19
videos
68
links
❤️✍️🎥🎬 @ali_naqdi81 لترباکسد من: https://boxd.it/3Zfkv
موقعیت عجیبی‌ست؛
به کتابی که با شوقی بی‌مثال آن را خریده‌ای می‌نگری. به مباحثه‌هایی که با جدیت دنبال‌شان می‌کردی رجوع می‌کنی. به هرآن‌چه که در زندگی و روزمرگی برایت مهم بود می‌اندیشی. و سپس از خود شرم می‌کنی. تمام دوست‌داشتنی‌هایت بی‌ارزش و کودکانه جلوه می‌کنند. هرآن‌چه در مشت گرفته‌ای مانند شن روان از لابه‌لای انگشتانت می‌گریزد و مشتت پوچ می‌شود، پوچ می‌شوی.

گویی از آن لحظات خاصی‌ست که نعمت بصیرت را برای همه و تو گسترانده‌اند که سرگرمی و لهو بودن دنیا را با چشمان خود ببینی. از آن لحظاتی‌ست که چیزی جز حقیقت نمی‌ماند و ارزشی ندارد و هرچه غیر آن رنگ می‌بازد.
قبل‌ها می‌دانستی که این لحظات گذرا هستند و تو، دوباره می‌توانی سرگرم بیهودگی‌های خود شوی. اما این روزها گمان می‌کنی که داری به انتهای داستان می‌رسی. احساس می‌کنی هرچه پیش می‌روی فرصت‌هایت کم‌تر و زنگ تفریح‌هایت کوتاه‌تر می‌شوند و سرانجام به جایی می‌رسی که دیگر وقت انتخاب است.

می‌ترسی و دلت خالی می‌شود. می‌دانی که هنوز آماده نیستی. بارت زیادی سنگین است و قلبت آکنده از تردید. و بابت آن تردیدها از خود بیزار می‌شوی. اما بیزاری برای رهایی کافی نیست و تنها رنج تو را می‌افزاید. چراکه نه امکان بازگشت داری و نه عزمی برای پیش رفتن و در تعلیق خود گرفتار می‌شوی...

@naghdiism
"...مشخصا ضدیت با جنگ یک مضمون اعتراضی‌ست اما نوک پیکان این اعتراض به کدام سمت است؟ اگر دشمن ساخته و تهاجم پرداخته نشود و اعتراض به اساس جنگ باشد، آیا معنایش یک‌کاسه کردن مهاجم و مدافع و هم‌ردیف قرار دادن ظالم و مظلوم نیست؟ در چنین بستری، مدافع برای دفاع از خود دربرابر دشمن مواخذه می‌شود، زیرا تماشاگر از آنجا که دشمنی در جهان فیلم نمی‌بیند که اعتراض سرگردان در فیلم یا حداقل بخشی از آن را به او نسبت دهد، ناخودآگاه نوک پیکان را به‌سمت خودی می‌گیرد..."

📌یادداشت من در پرونده جدید روزنامه فرهیختگان با عنوان "نسبت دفاع مقدس و سینمای ضدجنگ"

https://farhikhtegandaily.com/page/257269/

@naghdiism
وقتی تمام فیلم در یک قایق می‌گذرد و هیچکاک نمی‌تواند به‌صورت عادی ظاهر شود.

📽 Lifeboat 1944
Alfred Hitchcock

@naghdiism
دوره نقد و بررسی بهترین انیمیشن‌های تاریخ سینما (فصل اول)

آغاز دوره: سه‌شنبه ۳ ‌مهر ۱۴۰۳

برای ثبت‌نام به آی‌دی زیر مراجعه کنید.
@artopium_ad
یادداشت من در پرونده امروز فرهیختگان با محوریت بررسی سبک در آثار مهدویان:

https://farhikhtegandaily.com/page/256681/

@naghdiism
🔍 نقد فیلم گردبادها ( Twisters- 2024)

🎞 نقد یوتوبی این فیلم را در آدرس زیر ببینید.

https://youtu.be/yvsfxuSNQpU?si=o8qUmreyOVbtE_zS
ناستنکا گفت: دستتان را بدهید.
دستم را به او دادم و گفتم:
این هم دست من.》
خب، این هم داستان من...

📙شب‌های روشن
🖋فئودور داستایوفسکی

@naghdiism
در این صحنه، چند کودک با شتاب به‌سمت چپ و پایین قاب در حال فرار هستند. زنی با نگرانی کودکانش را با خود به درون خانه هدایت می‌کند و در را پشت سر خود می‌بندد. آن‌ها هراسان از چیزی می‌گریزند. دوربین سمت ورودی کوچه می‌چرخد و پس از چند ثانیه سربازان ایرانی و در میان آن‌ها شهید متوسلیان را می‌بینیم که از راست قاب وارد کوچه می‌شوند. قصد داوری و البته توانایی کشف نیت فیلمساز را ندارم اما مشخصاً نابلدی و عدم تسلط فیلمساز بر مدیوم، باعث می‌شود که ورود شهید و نیروهای خودی مانند ورود ضد قهرمان‌های شرور اجرا شود و این‌گونه دوربین مهدویان که در لانگ‌شات پناه گرفته و خود را ناظری خنثی جلوه می‌دهد، در عمل موضعی ضد شهید و شخصیت اصلی خود می‌گیرد. 2/2

@naghdiism
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در سینما، فرار از موضع‌گیری ممکن نیست. در واقع، فیلمساز با هر انتخاب خود، نسبتی با واقعیت برقرار می‌کند که با واقعیت عینی متفاوت خواهد بود. این نسبت، همان موضع فیلمساز نسبت به وقایع و مسائل مطرح‌شده در فیلم است. انتخاب‌های فیلمساز تقریبا همه‌چیز را شامل می‌شود. نحوه گریم و پوشش بازیگرها تا محل، زاویه و حرکت دوربین و یا جزئیات تدوینی، همه خواسته یا ناخواسته به اثر جهت می‌دهند.

برای مثال، یک پلان از فیلم «ایستاده در غبار» مهدویان را _که در واقع یک مستند-فیلم محسوب می‌شود_ با هم ببینیم. مهدویان در غالب فیلم‌هایش با قرار دادن دوربین در لانگ‌شات، مدعی این است که تنها، واقعیتی را نظاره می‌کند بی‌آن‌که قصدی برای روایت و موضع‌گیری داشته باشد. جدای از این‌که این امر خود نوعی موضع‌گیری محسوب می‌شود و اختگی و بی‌هویتی را نشان می‌دهد، سینما بی‌رحم‌تر از آن است که به فیلمساز چنین امکانی بدهد و مهدویان حتی از موضع‌گیری‌هایی که در ظاهر از آن‌ها دوری می‌کند نیز در امان نخواهد بود. 1/2

@naghdiism
در این نگاه، تک‌تک لحظات فیلم و سطر به سطر صفحات داستان برای ما مهم و مسئله است. با این نگاه است که می‌توان آثار کوچک و بزرگ را جرعه‌جرعه نوشید و آن‌گونه که شایسته است از آن‌ها بهره برد. حتی اگر نگاهمان به انتها و پرده پایانی باشد، باید در نظر داشت که پرده پایانی، بر ابتدا و میانه فیلم استوار است. بنابراین برای لذت بیش‌تر از آن، باید با مسیر داستان خوب ارتباط بگیریم.
اگر فیلمی دو ساعت است، از تمام آن دو ساعت به‌خوبی استفاده کنید و لذت ببرید. تجربه کردن و هم‌تجربه شدن را یاد بگیرید. تمام موقعیت‌ها و اتفاقات فیلم، حتی به‌ظاهر کوچک‌ترین‌شان را زیست کنید. در این صورت حتی اگر پایان فیلم چندان دلخواه نباشد، آزرده‌خاطر نخواهید بود. 2/2

@naghdiism
مسیر یا مقصد؟

در انیمیشن ماشین‌ها، «سالی» حین بیان سرگذشت شهر و ساخت بزرگ‌راه، تفاوت بزرگ‌راه جدید و جاده 66 قدیم را این‌گونه مطرح می‌کند: «مردم قبلا با جاده به جایی نمی‌رفتند که در آن‌جا خوش بگذرانند، بلکه خود مسیر(جاده) برایشان لذت‌بخش بود.»
این تنها یک دیالوگ ساده نیست، بلکه می‌تواند و باید راهنمای ما در تجربه آثار سینمایی و ادبی و حتی درسی برای زندگی باشد. مخاطبان امروزی سینما، عمدتا نگاهشان محدود به انتهای فیلم است. آن‌ها تنها می‌خواهند به سرانجام قصه برسند و چیستی مقصد برایشان مسئله‌ی اصلی‌ست. در این نوع مواجهه، آن‌ها فرصت تجربه و زیستن در جهان اثر را از خود دریغ می‌کنند. چراکه معمولا لذت عمیق و ناب اثر، نه در انتهای فیلم، بلکه در همراهی با مسیر داستان است که به‌دست می‌آید. ما با هم‌گام شدن با شخصیت‌ها و مسیر پرفرازونصیب‌شان یک زندگی تازه را تجربه می‌کنیم و قبلا گفته شد که این همان سرگرمی اصلی و اصیل است. 1/2

@naghdiism
برشی از مصاحبه با کنجی میزوگوچی


تاکی‌زاوا:
به عقیده شما میزانسن چیست؟

میزوگوچی:
انسان است. چیزی جز او نیست. باید تلاش شود انسان، با تمامی شادی‌ها و غم‌ها، دردها و حسرت‌ها و تصميمات خیر و شرش به خوبی بیان شوند.


𝑲𝒆𝒏𝒋𝒊 𝑴𝒊𝒛𝒐𝒈𝒖𝒄𝒉𝒊'𝒔 𝑭𝒊𝒍𝒎𝒔 :

• 𝑴𝒊𝒔𝒔 𝑶𝒚𝒖 (𝟏𝟗𝟓𝟏)
• 𝑳𝒊𝒇𝒆 𝒐𝒇 𝑶𝒉𝒂𝒓𝒖 (𝟏𝟗𝟓𝟐)
• 𝑼𝒈𝒆𝒕𝒔𝒖 (𝟏𝟗𝟓𝟑)
• 𝑺𝒂𝒏𝒔𝒉𝒐 𝒕𝒉𝒆 𝑩𝒂𝒊𝒍𝒊𝒇𝒇 (𝟏𝟗𝟓𝟒)
• 𝑺𝒕𝒓𝒆𝒆𝒕 𝒐𝒇 𝑺𝒉𝒂𝒎𝒆 (𝟏𝟗𝟓𝟔)


🎤| #Interview
👤| #Kenji_Mizoguchi
🌀| @perspective_7
ژان دیلمان، ساخته شانتال آکرمن، حتی لایق بدترین ناسزاها هم نیست. چرا که انسان به اثری ناسزا می‌گوید که اساسا چیزی برای ناسزا گفتن داشته باشد. اما هنگامی که با "هیچ" روبرو می‌شویم، دیگر سخنی نمی‌توان گفت. هر سخنی، حتی این یادداشت، به این شبه‌فیلم که با بالاترین دوزهای قرص خواب کاربرد یکسانی دارد اعتبار کاذب می‌بخشد. شاید هم بتوان به‌عنوان یک تمرین بسیار سخت حفظ تمرکز به این اثر نگاه کرد. هرچه هست باید خوش‌بین باشیم و کاربردهایی برای اثر پیدا کنیم، چرا که در مدیوم اصلی خود یعنی سینما، بی‌مصرف‌تر از هر بی‌مصرفی‌ست.

برای مقایسه هنر ناب با هنر ادایی و روشن‌فکرپسند که امروزه بسیار بیش‌تر از قبل مورد توجه قرار گرفته است، باید سعی کنیم آثار مشابه را با هم مقایسه کنیم. زیرا ممکن است کسانی پیدا شوند که از بی‌سوادی‌شان بگویند ما در آثار کلاسیک گیر کرده‌ایم و هر اثری که کلاسیک نباشد را نخواهیم فهمید. سخنی بی‌مایه اما هم‌چنان پرطرفدار.
در مقابل ملالِ سه‌ساعته‌ی بی‌روح آکرمن که مدعی ساخت روزمرگی‌ست، جلوتر از هر کارگردان دیگری می‌توان یاسوجیرو ازوی بزرگ را مطرح کرد. بدیهی‌ست که ازو را نمی‌توان جزو سینماگران کلاسیک_به‌معنای ساختاری_دانست. و هم‌چنین روشن است که ازو بخشی از زندگی یک خانواده را در آثارش می‌آورد و زیستِ روزمره آن‌ها را به نمایش می‌گذارد. اما ازو به‌درستی می‌داند که ساخت روزمرگی بهانه‌ای برای هیچ‌‌کاری نکردن و سینما نداشتن نیست. روح و آرامش سینمای ازو را با ملال طاقت‌فرسای آکرمن باید مقایسه کرد تا این‌گونه دست خالی او برای مخاطب سینما آشکار شود. جوهره سینمای ازو ناشناخته است و نمی‌توان فهمید چگونه در ساده‌ترین موقعیت‌‌ها عمیق‌ترین حس‌های متعین را می‌آفریند. اما در مقابل، به‌سادگی می‌توان فهمید که آکرمن کوچک‌ترین حسی نمی‌سازد، مگر حس خواب‌آلودگی و سرسام.

بخشی از منتقدان سینما عاشق موقعیت‌هایی هستند که خود را از مخاطب عام جدا کنند. شاید این‌گونه احساس خاص بودن کرده و می‌توانند برای مدتی بی‌خاصیت بودنشان را فراموش کنند. اما ما عاشقان سینما نباید با مطرح کردن این دسته آثار، به نابودی و تهی شدن سینما کمک کنیم. باید سینما را احیا کرد، یا حداقل تلاشی در این جهت، بی‌توجه به نتیجه.

@naghdiism
سامورایی فرانسه درگذشت.
(1935 - 2024)
🎞 اکران و نقد فیلم نهالی در بروکلین می‌روید
(الیا کازان)

3⃣ اپیزود چهارم فصل پنجم فول فریم

یکشنبه (۲۸ مرداد) ۱۷ تا ۲۰

برای ثبت‌نام به آی‌دی زیر پیام دهید:
@Artopium_ad
اما این موقعیت در ادامه فیلم تغییر می‌کند. دختر جوان وارد زندگی استاد می‌شود و سال‌ها خلوت و تنهایی او را در چند روز به هم می‌زند و در نهایت، در دل استاد لانه می‌کند. در نمای دوم، استاد در انتظار دختر نشسته است. انتظاری که طولانی شده و او را نگران کرده است. زاویه دوربین، نماهای دونفره‌ی قرینه را تداعی می‌کند. نمایی که برای کامل شدن به حضور دختر روبه‌روی استاد نیاز دارد اما آن نقطه از قاب خالی مانده و توازن کادر را به هم می‌ریزد.
جایگاه استاد نیز در قاب تغییر کرده است و از چپ کادر در موقعیت ابتدایی به راست کادر آمده است. در این نما دیگر استاد مورد تاکید نیست، بلکه توجه دوربین معطوف به جای خالی در سمت چپ کادر شده است.

استاد در موقعیت اول تنها بود اما در موقعیت دوم احساس تنهایی می‌کند. این تفاوت بنیادین او در دو حالت است. سینما این‌گونه درونیات شخصیت را بیرونی می‌کند و دوربین و میزانسن، ابزارهای اصلی‌ این کار هستند. 2/2

@naghdiism
More